- تاریخ ثبتنام
- 17/10/23
- ارسالیها
- 529
- پسندها
- 4,457
- امتیازها
- 17,273
- مدالها
- 19
سطح
14
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #11
***
ساختمان پیش رویشان چیزی فراتر از تصورشان بود. نمای شیشهای عظیم که آسمان را در خود منعکس میکرد، سنگفرشهای صیقلی که در زیر نور صبحگاهی برق میزدند، و آدمهایی که با لباسهای رسمی، پرانرژی و هدفمند از کنارشان میگذشتند. هر قدمی که برمیداشتند، تضاد بین گذشتهشان و این دنیای جدید را بیشتر حس میکردند.
سمیرا آهسته زمزمه کرد:
- مطمئنی جای درستی اومدیم؟ اینجا بیشتر شبیه یه هتل پنجستارهست تا یه دفتر وکالت!
ساحل ناخودآگاه شال روی سرش را مرتب کرد، انگار که هر لحظه ممکن بود کسی از میان این آدمهای رسمی سر برسد و بگوید که آنها اینجا جایی ندارند. مروتی بدون مکث از پلههای مرمرین ساختمان بالا رفت. آنها هم با کمی تأخیر دنبالش راه افتادند. وارد لابی که شدند، هوای مطبوع و خنک سیستم تهویه، تضاد...
ساختمان پیش رویشان چیزی فراتر از تصورشان بود. نمای شیشهای عظیم که آسمان را در خود منعکس میکرد، سنگفرشهای صیقلی که در زیر نور صبحگاهی برق میزدند، و آدمهایی که با لباسهای رسمی، پرانرژی و هدفمند از کنارشان میگذشتند. هر قدمی که برمیداشتند، تضاد بین گذشتهشان و این دنیای جدید را بیشتر حس میکردند.
سمیرا آهسته زمزمه کرد:
- مطمئنی جای درستی اومدیم؟ اینجا بیشتر شبیه یه هتل پنجستارهست تا یه دفتر وکالت!
ساحل ناخودآگاه شال روی سرش را مرتب کرد، انگار که هر لحظه ممکن بود کسی از میان این آدمهای رسمی سر برسد و بگوید که آنها اینجا جایی ندارند. مروتی بدون مکث از پلههای مرمرین ساختمان بالا رفت. آنها هم با کمی تأخیر دنبالش راه افتادند. وارد لابی که شدند، هوای مطبوع و خنک سیستم تهویه، تضاد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر