- تاریخ ثبتنام
- 17/10/23
- ارسالیها
- 529
- پسندها
- 4,455
- امتیازها
- 17,273
- مدالها
- 19
سطح
14
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #21
کریمی پا روی پا انداخت و با نگاهی که بیشتر از جدیت کاری، حاوی نوعی بررسی موشکافانه بود، خیرهی ساحل شد. انگشتانش را روی دستهی صندلی ضرب گرفت و لبخند کمرنگی زد.
- خب، خانم کمالی… خوشحالم که از این به بعد، کارای ما رو شما پیگیری میکنید. یه تغییر خوب توی این دفتر بالاخره رخ داد.
ساحل سعی کرد حالت چهرهاش را کنترل کند. این نگاه و لحن را خوب میشناخت. بارها و بارها، در موقعیتهای مختلف، آدمهایی را دیده بود که همینطور غیرمستقیم سعی میکردند مرزهایشان را امتحان کنند. بااینحال، نمیخواست از همان روز اول، جوی ایجاد کند که به ضررش تمام شود.
با لحنی رسمی گفت:
- ممنونم، آقای کریمی. درضمن، کمالوند هستم!
کریمی دستش را به چانهاش کشید، نگاهش را روی صورت او نگه داشت و گفت:
- دیگه داشتم از داشتن...
- خب، خانم کمالی… خوشحالم که از این به بعد، کارای ما رو شما پیگیری میکنید. یه تغییر خوب توی این دفتر بالاخره رخ داد.
ساحل سعی کرد حالت چهرهاش را کنترل کند. این نگاه و لحن را خوب میشناخت. بارها و بارها، در موقعیتهای مختلف، آدمهایی را دیده بود که همینطور غیرمستقیم سعی میکردند مرزهایشان را امتحان کنند. بااینحال، نمیخواست از همان روز اول، جوی ایجاد کند که به ضررش تمام شود.
با لحنی رسمی گفت:
- ممنونم، آقای کریمی. درضمن، کمالوند هستم!
کریمی دستش را به چانهاش کشید، نگاهش را روی صورت او نگه داشت و گفت:
- دیگه داشتم از داشتن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.