- تاریخ ثبتنام
- 29/8/24
- ارسالیها
- 83
- پسندها
- 261
- امتیازها
- 1,078
- مدالها
- 3
سطح
2
- نویسنده موضوع
- #81
- آروم دختر!
سیوان که صامت ماندنش را میبیند نگران سؤال میپرسد:
- خوبی؟
روناک با چشمانی درشت شده و بدون هیچ حرکتی میان بازوان سیوان ایستادهاست و سعی در هضم همان چند ثانیه دارد.
- روناک؟
با بالا رفتن صدای سیوان، تن روناک تکانی میخورد.
- ها؟ چیه؟
سیوان سرش را پایین میگیرد و به صورت روناک نگاهی میاندازد.
- پرسیدم خوبی؟
- آره خوبم، مرسی، یعنی ببخشید.
با برقرار شدن تعادل روناک از او فاصله میگیرد و روی مبل مقابلش مینشیند. با نشستن سیوان، روناک نیز به جای قبلیش برمیگردد.
- از این طرفها پسرعمه؟
روناک منتظر به چشمهای تیرهی سیوان خیره میشود.
- شنیدم که... .
با آمدن سیمین، کلام سیوان نصفه میماند؛ روناک لحاف را میان انگشتانش میفشارد و با همان کلمهی نیمبند، صدای کوبش بیامان قلبش را...
سیوان که صامت ماندنش را میبیند نگران سؤال میپرسد:
- خوبی؟
روناک با چشمانی درشت شده و بدون هیچ حرکتی میان بازوان سیوان ایستادهاست و سعی در هضم همان چند ثانیه دارد.
- روناک؟
با بالا رفتن صدای سیوان، تن روناک تکانی میخورد.
- ها؟ چیه؟
سیوان سرش را پایین میگیرد و به صورت روناک نگاهی میاندازد.
- پرسیدم خوبی؟
- آره خوبم، مرسی، یعنی ببخشید.
با برقرار شدن تعادل روناک از او فاصله میگیرد و روی مبل مقابلش مینشیند. با نشستن سیوان، روناک نیز به جای قبلیش برمیگردد.
- از این طرفها پسرعمه؟
روناک منتظر به چشمهای تیرهی سیوان خیره میشود.
- شنیدم که... .
با آمدن سیمین، کلام سیوان نصفه میماند؛ روناک لحاف را میان انگشتانش میفشارد و با همان کلمهی نیمبند، صدای کوبش بیامان قلبش را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.