- ارسالیها
- 1,425
- پسندها
- 11,320
- امتیازها
- 30,873
- مدالها
- 18
- نویسنده موضوع
- #41
خندیدم و لیوانم را برداشتم.
- خانم دکتر و آقای دکتر رو هم ذله میکنه؟
شهرزاد کمی از شربت را خورده بود لیوان را روی میز گذاشت.
- ذله؟ کجای کاری خانم؟ موندم بازنشستگی چیکار با آدم میکنه، بابای من که قبلاً هیچوقت حوصلهی شیطنت بچهها رو نداشت الآن هروقت میریم اونجا فقط پابهپای امیر خودش هم بچه میشه و بازی میکنه، اینقدر که کم مونده من با این قد و هیکل حسودی کنم، تازه یه بار جلو روی امیر گفت، امیر گرچه یه ارجمندیه ولی مثل یه لطیفی بزرگش میکنه، بیچاره امیر هم هیچی نگفت.
ابروهایم از اینکه شهرزاد هنوز هم به نام علی آلرژی داشت و اجباراً هم پسر و هم شوهرش را جلوی من امیر صدا میکرد، درهم کردم؛ اما چیزی نگفتم این عادت همیشگی شهرزاد مقابل من بود و ترجیح دادم فقط بگویم:
- عیبی نداره،...
- خانم دکتر و آقای دکتر رو هم ذله میکنه؟
شهرزاد کمی از شربت را خورده بود لیوان را روی میز گذاشت.
- ذله؟ کجای کاری خانم؟ موندم بازنشستگی چیکار با آدم میکنه، بابای من که قبلاً هیچوقت حوصلهی شیطنت بچهها رو نداشت الآن هروقت میریم اونجا فقط پابهپای امیر خودش هم بچه میشه و بازی میکنه، اینقدر که کم مونده من با این قد و هیکل حسودی کنم، تازه یه بار جلو روی امیر گفت، امیر گرچه یه ارجمندیه ولی مثل یه لطیفی بزرگش میکنه، بیچاره امیر هم هیچی نگفت.
ابروهایم از اینکه شهرزاد هنوز هم به نام علی آلرژی داشت و اجباراً هم پسر و هم شوهرش را جلوی من امیر صدا میکرد، درهم کردم؛ اما چیزی نگفتم این عادت همیشگی شهرزاد مقابل من بود و ترجیح دادم فقط بگویم:
- عیبی نداره،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر