- ارسالیها
- 1,538
- پسندها
- 12,296
- امتیازها
- 35,373
- مدالها
- 20
- نویسنده موضوع
- #71
بالاخره با هر سختی و مشقت تعطیلات عید تمام شد. صبح روز چهاردهم، همراه شهرزاد به دفتر داییاش رفتم و او بعد از شنیدن کل ماجرا وکالتم را قبول کرد. با وکالتی که از پدر داشتم میتوانستم شکایت تنظیم کنم، اما با توجه به اینکه پدرم تأیید کرده بود امضای خودش است، کار سخت شده بود. آقای لطیفی خواست ناامید نشده و کار را به تعیین اصالت امضا توسط کارشناسان دادگستری منوط کنیم. بعد از تنظیم شکایت، بقیه کارها را به عهدهی او گذاشته و به بیمارستان برگشتم. با دیدن عمهفتانه که بعد از روزها بالاخره به بیمارستان قدمرنجه فرموده بود، اوقاتم تلخ شد. درحال صحبت با ایران روی نیمکت نشسته بودند که من رسیدم و سلام دادم.
اول ایران مرا دید و جواب سلامم را داد. بعد عمه همانطورکه به عادت همیشه راست نشسته و...
اول ایران مرا دید و جواب سلامم را داد. بعد عمه همانطورکه به عادت همیشه راست نشسته و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر