نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان روی دیگر زندگی | فاطمه فاطمی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,636
پسندها
65,286
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
  • نویسنده موضوع
  • #101
در ذهنم به‌دنبال روزهای خوب می‌گردم. روزهایی که تنها در گذشته پیدا می‌شدند. روزگاری که بزرگی برایم آرزویی دست‌نیافتنی بود و با کفش پاشنه بلند احساس غرور می‌کردم. روزهایی که پویان دستم را می‌گرفت و سوی آپارتمان نوساز آقای کمالی می‌برد تا آسانسور سواری کنیم. کمالی پدر هم‌کلاسی‌اش بود. باهم به حمام و اتاق‌ها که هنوز خالی از وسیله بودند سرک می‌کشیدیم. با دیدن بالکن بزرگش به وجد می‌آمدیم. شکایتی نداشتیم اما ته دل‌مان زندگی دیگری می‌خواست. مانند پسر آقای کمالی که ویولن داشت. پویان سرش را رو به آسمان می‌گرفت و از خدا زندگی پسر کمالی را طلب می‌کرد.
از سرویس بیرون می‌آید. از تار موهای جلویی تا نیمه پیراهنش خیس‌خیس بود.
-‌ می‌رسونمت خونه.
دست‌هایم را در بغل می‌گیرم.
-‌...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا