- تاریخ ثبتنام
- 11/1/25
- ارسالیها
- 26
- پسندها
- 46
- امتیازها
- 40
سطح
0
- نویسنده موضوع
- #11
-الهی بمیرم برات! چه دردی کشیده بودی؛ چرا زودتر بهم نگفتی، یعنی من و غریبه می دونستی؟
-ببخشید، نمیخواستم تو را هم با حرف هام نارحت کنم!
-این چه حرفی است، غم تو غم من هم هست.
-خدا را شکر می کنم بابت این که تو کنارمی.
لبخندی زدم بلند شدیم و باهم به سمت ویلا رفتیم تیام و ماهان غذا سفارش داده بودند پشت میز نشستیم کمی غذا خوردم وبلند شدم وارد اتاقم شدم روی تخت دراز کشیدم به خواب عمیقی فرو رفتم غافل از اینکه سرنوشت خواب های دیگری برام دیده بود... .
***
بالاخره به خانه برگشتیم یک راست رفتم حمام دوش گرفتم و بیرون امدم موهام را خشک کردم تاپ و شلوارکم را تن کردم روی تخت دراز کشیدم زیر پتو خزیدم. صبح بیدار شدم دانشگاه شروع شده بود باید اماده می شدم شانلی زنگ زد پاسخ دادم:
-سلام؛ شانلی، اماده ای؟...
-ببخشید، نمیخواستم تو را هم با حرف هام نارحت کنم!
-این چه حرفی است، غم تو غم من هم هست.
-خدا را شکر می کنم بابت این که تو کنارمی.
لبخندی زدم بلند شدیم و باهم به سمت ویلا رفتیم تیام و ماهان غذا سفارش داده بودند پشت میز نشستیم کمی غذا خوردم وبلند شدم وارد اتاقم شدم روی تخت دراز کشیدم به خواب عمیقی فرو رفتم غافل از اینکه سرنوشت خواب های دیگری برام دیده بود... .
***
بالاخره به خانه برگشتیم یک راست رفتم حمام دوش گرفتم و بیرون امدم موهام را خشک کردم تاپ و شلوارکم را تن کردم روی تخت دراز کشیدم زیر پتو خزیدم. صبح بیدار شدم دانشگاه شروع شده بود باید اماده می شدم شانلی زنگ زد پاسخ دادم:
-سلام؛ شانلی، اماده ای؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش