• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان خرگوش‌ها کتاب نمی‌خوانند | زهرا میرزایی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع zar999
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 730
  • کاربران تگ شده هیچ

zar999

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
7/6/25
ارسالی‌ها
25
پسندها
180
امتیازها
490
مدال‌ها
1
سن
22
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
چیزی نمانده بود که پلک‌هایش روی هم بیوفتد که سوزشی در کتفش پیچید، از گوشه چشم برق نقره‌ای کوچکی نگاهش را قاپید.
چشم باز کرد و با دیدن قاصدک معلق روبه رویش ماتش برد. آب‌دهانش را قورت داد و دستش را بالا برد، بدون فکر، بی‌اراده. انگشتان یخ‌زده‌اش قاصدک را قاب گرفتند. پرزهای نقره‌ای‌اش روی پوستش خزیدند، مثل تماس روحی که نمی‌شود مطمئن بود واقعاً اتفاق افتاده یا نه.
اما چیزی درونش تشنه فهمیدن زمزمه کرد:
"سعی کن بفهمی… حتی اگر ترسناک باشه."
مردد ماند، اما دم گرفت... و با یک فوت سبک، انگار بند از چیزی گشود.
قاصدک چرخید، بالا رفت، و حافظه‌ی خفته‌ی دروغین را بیدار کرد.
بوی تند کاه خیس، تاپاله‌ی اسب، و دود چوب سوخته اولین چیزی بود که توی بینی‌اش پیچید. گرما و سرما، هم‌زمان پوستش را خراشیدند.
پسرکی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] D.S

موضوعات مشابه

عقب
بالا