- تاریخ ثبتنام
- 12/7/25
- ارسالیها
- 31
- پسندها
- 66
- امتیازها
- 90
- سن
- 21
سطح
0
- نویسنده موضوع
- #11
ساویر از جا پرید و نزدیک بود بیفتد اما سریع خودش را گرفت. با چشم غره به ویگن و نولان که با کنجکاوی داخل میشدند، و رویش را برگرداند.
نولان سریع گونه هر دو خواهرش را بوسید و کنار ساویر روی صندلی نشست.
ساویر با اخم ریزی و صدای آرام اما تهدیدآمیز گفت:
- ویگن اگه یک بار دیگه درو مثل گاو نر باز کنی، قسم میخورم کتاب «مرگ با یک نگاه» رو میچپونم تو حلقت تا ببینی یکی با نگاه بکشت یعنی چی.
ویگن با خندهای موذیانه، دستی در موهاش کشید و گفت:
- اَه، من اومدم باهوشترین عضو این تیم تحقیقاتی رو ملاقات کنم، نمیدونستم شیر وحشی قفسو شکسته!
ساویر چشمغره به ویگن رفت و بعد با پوزخندی گفت:
- اوه، پس اشتباهی اومدی. کتابخونه رو با طویله اشتباه گرفتی، با اون موهات مثل جوجه تیغی که با باد خشککن دعوا...
نولان سریع گونه هر دو خواهرش را بوسید و کنار ساویر روی صندلی نشست.
ساویر با اخم ریزی و صدای آرام اما تهدیدآمیز گفت:
- ویگن اگه یک بار دیگه درو مثل گاو نر باز کنی، قسم میخورم کتاب «مرگ با یک نگاه» رو میچپونم تو حلقت تا ببینی یکی با نگاه بکشت یعنی چی.
ویگن با خندهای موذیانه، دستی در موهاش کشید و گفت:
- اَه، من اومدم باهوشترین عضو این تیم تحقیقاتی رو ملاقات کنم، نمیدونستم شیر وحشی قفسو شکسته!
ساویر چشمغره به ویگن رفت و بعد با پوزخندی گفت:
- اوه، پس اشتباهی اومدی. کتابخونه رو با طویله اشتباه گرفتی، با اون موهات مثل جوجه تیغی که با باد خشککن دعوا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.