- تاریخ ثبتنام
- 9/3/25
- ارسالیها
- 95
- پسندها
- 225
- امتیازها
- 1,078
- مدالها
- 3
- نویسنده موضوع
- #71
- دوست دارم بدونم دنیای هپروت تو چه شکلیه!
با صدای مهدیه، پلک زدم و از فکر بیرون آمدم. ضعیفتر شده بودم؛ عمیقتر غرق میشدم... پیامد عجیبی برای احساس خوب شب گذشتهام بود.
با تعجب نگاهش کردم. هپروت من؟!
- فکر نمیکنم دیدنی باشه!
واقعا چرا داشتم توضیح میدادم؟!
مهدیه به سنگ کنار سینک تکیه داد، خودش را بالا کشید و روی کابینت نشست. دیگر فهمیده بودم تاب دادن پایش وقتی روی بلندی مینشیند، یک عادت همیشگی است.
- هنوز هم درموردش کنجکاوم... حرف نمیزنی؟
علاقهای نداشتم. سرم را به نشانهی منفی تکان دادم. حرف را پیچاندم.
- تو کارت رو تموم کردی؟
بدون مکث با لبخند دنداننمایی گفت:
- نه... میخواستم این رو نشونت بدم.
دستش را باز کرد. مقداری پودر سفید در یک بستهی پلاستیکی کوچک...
با صدای مهدیه، پلک زدم و از فکر بیرون آمدم. ضعیفتر شده بودم؛ عمیقتر غرق میشدم... پیامد عجیبی برای احساس خوب شب گذشتهام بود.
با تعجب نگاهش کردم. هپروت من؟!
- فکر نمیکنم دیدنی باشه!
واقعا چرا داشتم توضیح میدادم؟!
مهدیه به سنگ کنار سینک تکیه داد، خودش را بالا کشید و روی کابینت نشست. دیگر فهمیده بودم تاب دادن پایش وقتی روی بلندی مینشیند، یک عادت همیشگی است.
- هنوز هم درموردش کنجکاوم... حرف نمیزنی؟
علاقهای نداشتم. سرم را به نشانهی منفی تکان دادم. حرف را پیچاندم.
- تو کارت رو تموم کردی؟
بدون مکث با لبخند دنداننمایی گفت:
- نه... میخواستم این رو نشونت بدم.
دستش را باز کرد. مقداری پودر سفید در یک بستهی پلاستیکی کوچک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.