• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان تابوت زمان: کشتاردرمان | رأیا کاربر انجمن یک رمان

Raiya

کاربر انجمن
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
9/3/25
ارسالی‌ها
305
پسندها
555
امتیازها
3,233
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
تابوت زمان: «کشتاردرمان»
نام نویسنده:
رأیا
ژانر رمان:
علمی-تخیلی، معمایی، جنایی، عاشقانه
کد رمان: 5739
ناظر: @ANGELICA


~• بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین، انه خیر ناصر و معین •~
___

نام مجموعه: تابوت زمان
نام جلد اول: در آرواره‌ی حنانه
نام جلد دوم:
«کشتاردرمان»
***
خلاصه‌ی رمان:
جلد دوم، روایت سقوط رأیا شایگان به قعر بدبختی‌ها و شکست است؛ روایت هیولایی که از این پوسته‌ی شکسته سر بیرون می‌آورد و مترسک‌گردان جنجالی می‌شود که بی‌شباهت به آخرالزمان بشر نیست!
وقتی مقامات سیاسی، خلاف‌کارهای خرده‌پا و کله‌گنده و حتی اعضای مجمع جدید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

نگار 1373

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
30
 
تاریخ ثبت‌نام
3/9/17
ارسالی‌ها
1,596
پسندها
22,004
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
  • مدیرکل
  • #2
695148

«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : نگار 1373

Raiya

کاربر انجمن
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
9/3/25
ارسالی‌ها
305
پسندها
555
امتیازها
3,233
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #3
مقدمه:
"تعداد آدم‌ها مهم نیست، هر چه‌قدر هم زیاد باشند، وقتی کشتنشان را شروع کنم و ادامه دهم، یک روزی، یک جایی، تمام می‌شوند و... این کشتار، درمانم می‌کند!"
___


"رأیا شایگان"

موقعیت خنده‌داری است؛ یک خنجر با دسته‌ی مشکی براق از کنار گردنم بی‌هوا رد شده و تیزی سرش به دیوار چسبیده است. اگر سرم را به موقع کج نکرده بودم، قطع به یقین یک خراش کوچک دیگر روی گردنم به یادگاری می‌ماند؛ همین حالایش هم چندتار مویم را در مسیر رسیدنش به دیوار بریده که روی شانه‌ی کتم سقوط کرده‌اند.
لبخند دندان‌نمایی می‌زنم. لحظه‌ای چشم می‌بندم تا بتوانم خونسرد باشم. ایلیاد، برادر ایرن می‌گفت پدرش هیولای خواستگار فراری بده است اما حتی یک درصد هم گمان نمی‌کردم وقتی برای اولین ملاقات به دفترش دعوتم می‌کند، خودش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
  • Clap
واکنش‌ها[ی پسندها] Ghasedak.

Raiya

کاربر انجمن
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
9/3/25
ارسالی‌ها
305
پسندها
555
امتیازها
3,233
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #4
گویا مشت آب سردی که به صورتم می‌پاشم، جواب نیست که کل سرم را زیر جریان آب سرد می‌برم. لحظه‌ی اول سردی‌اش نفسم را می‌برد اما به فاصله‌ی کوتاهی حتی می‌توانم خیلی راحت‌تر نفس بکشم.
تارهای قهوه‌ای روشن خیسم، از هر طرف صورتم سر می‌خورند و قابش می‌گیرند. دست‌هایی که لبه‌ی سینک گذاشته‌ام، تکیه‌‌گاهم هستند. سرم را عقب می‌کشم. شیر آب را می‌بندم و موهایم را عقب می‌زنم که چشمم، به بازتاب چهره‌ی غریب این روزهایم در آینه می‌خورد.
نگاهم قفل می‌شود روی خط عمیقی که از نیمه‌ی بالای چشم چپم تا اواسط گونه‌ام کشیده شده... دو دو می‌زند روی چشم قهوه‌ای روشنی که نصف شده و دیگر، نمی‌بیند. پوستم با وجود درمان به موقع، جای بخیه‌هایش دارد پوست اضافه می‌آورد و انگار هر روز، بدتر از دیروز می‌شود. چشمم هم که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

Raiya

کاربر انجمن
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
9/3/25
ارسالی‌ها
305
پسندها
555
امتیازها
3,233
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #5
چهره‌ام پوکر می‌شود. چپ چپ به تلفن همراه نگاه می‌کنم. کج‌خندی می‌زنم.
- درگیری؟ چه‌قدر دلت خوشه! مگه عروسیه توش؟ ای کاش می‌اومد درگیر بشیم، حتی اگه وسط کشتی می‌نشست روم تا کارم تموم بشه، دلم خوش بود می‌بینمش... منتها پاک‌کن برداشته، داره خودش رو از زندگیم پاک می‌کنه؛ این غول دادیار هم که دیگه نگم برات، نمی‌ذاره پاک‌کن رو از دستش بگیرم.
با خنده، در حالی که به دو شب پیش فکر می‌کنم و غلطی که ساعت یک بامداد داشتم می‌کردم، ادامه می‌دهم:
- جات خالی پریشب رفتم سراغ ایرن... ساعت یک نصف شب از دیوار پشت خونه پریدم پایین، تا سرم رو آوردم بالا، دیدم دادیار با اون چشم‌های ترسناکش...
با یاد‌آوری‌اش پشت می‌لرزانم.
- دست به سینه بهم زل زده! نمی‌دونم اصلا آدمه؟ انگار قبل همه غلط‌هام، اون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Raiya

کاربر انجمن
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
9/3/25
ارسالی‌ها
305
پسندها
555
امتیازها
3,233
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #6
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Raiya

کاربر انجمن
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
9/3/25
ارسالی‌ها
305
پسندها
555
امتیازها
3,233
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #7
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Raiya

کاربر انجمن
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
9/3/25
ارسالی‌ها
305
پسندها
555
امتیازها
3,233
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #8
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Raiya

کاربر انجمن
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
9/3/25
ارسالی‌ها
305
پسندها
555
امتیازها
3,233
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #9
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Raiya

کاربر انجمن
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
9/3/25
ارسالی‌ها
305
پسندها
555
امتیازها
3,233
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #10
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شویدجهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 8)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا