فال شب یلدا

شاعر‌پارسی اشعار عباس معروفی

  • نویسنده موضوع Camila
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 70
  • بازدیدها 1,539
  • کاربران تگ شده هیچ

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #11
دست های تو
شادخواری سه شاعر حکیم است
که جام تلخ
در کام شیرین می ریزند
تا داستان دلدادگی مرا ببافند

اشک های من
گریه های سه زن زیباست
که از دلتنگی ات
در قلب من
نام تو را مزه مزه می کنند

بانوی من
جشن المکاشفه ی
سه پادشاه بزرگ چشم های توست
به سلامتی خودت بنوش
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #12
این آینه را هر چه بیشتر پاک می کنم
چشمهایم غمگین تر می شود
نارنجی ، خوشبختی من همین آینه بود
که تو در آن لبهایت را سرخ می کردی
مژه هایت را تاب می دادی
و از گوشه ی چشم لبخند می زدی
خوشبختی من
چیزهای کوچکی بود
که همه را در دست های تو جا گذاشتم
خنده هایم و همه ی موهای سیاهم
حالا این آینه
فقط بی تابی ام را نشان می دهد
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #13
من
اثر باستانی‌ام
پیکری از گذشته‌های دور
آبم ، خاکم ، آتشم ، نورم ، نور
انگار کن در موزه‌ای به تماشایم آمده‌ای
انگار کن اسطوره‌ام
در نور ببین مرا
در سایه در تاریکی در آفتاب
صبور ببین مرا
امضای خدا بر من است
برخلاف مجسمه‌ها
قلبم می‌تپد برای تو
وقتی نیستی
دلم تنگ می‌شود برای تو
سبز آبی کبود من!
تا به دست تو بیفتم
سینه به سینه چرخیده‌ام
دست به دست شانه به شانه
همچو یک نشانه
تکرار نمی شوم دیگر
همین یکبار
دیگر نخواهی دید مثل من
دیگر نخواهد بود
بیا کنارم بنشین
با من حرف بزن
با من عشق بورز
با من عکس بگیر
عشق من
باور کن
من اصلم
اثر باستانی‌ام
جور دیگری نگاهم کن
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #14
بی‌قراری ات را
چون شره‌‌ای ش*ر..اب مذاب
بریز کف دست من

عزیزکم
تو می‌دانی
که سال‌هاست در این سرزمین بارانی
به یک قطره از آه عاشقانه‌ات محتاجم
به نفس‌هات وقتی اسمم را صدا می‌کنی

تو می‌دانی
همیشه احتمال زلزله هست
ولی زلزله‌ی نفس‌های تو
دیگر احتمال نیست

سبز آبی کبود من
و بیهوده نیست
که بر گسل‌های دلت خانه ساخته‌ام
از سر اتفاق هم نیست
حدیث بی‌قراری ست
و همین حرف ساده
که با صدای تو
دلم می‌لرزد

همین که صدایم می‌کنی
همه چیز این جهان یادم می‌رود
یادم می‌رود که جهان روی شانه‌ی من قرار دارد
یادم می‌رود سر جایم بایستم
پابه‌پا می‌شوم
زمین می‌لرزد
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #15
خواب
من را نمی برد
تو را
می‌آورد

تو را می آورد
بی آنکه باشی

حالا تو خوابی و حسرت سیر نگاه کردنت
در دلم بیدار شده
میدانی همیشه همینجور خوابت میکنم
که بنشینم نگاه کنم
تو را سیر
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #16
بانوی قشنگم
من همیشه مستم
لب‌های تو
مخفف ش*ر..اب‌های دنیاست
چکیده‌ی کامروای انگور
که قطره می‌شود
نقطه‌ی هستی مرا می‌چکاند
داغی که بر دلم مانده است
من این نخورده با خنده‌های تو م**س.ت
بیهوده نیست
که در کلمات می‌چرخم
نارنجی
نقطه‌ها همه
ردی از بوسه‌های توست
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #17
وقتی آدم
یک نفر را دوست داشته باشد
بیشترتنهاست
چون نمیتواند به هیچکس جز به همان آدم بگوید
چه احساسی دارد
واگر آن آدم کسی باشد
که تورا به سکوت تشویق میکند
تنهایی تو کامل میشود
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #18
با خیالت زندگی می کنم
و با خودت عاشقی
کاش دو بار زاده می شدم
یکی برای مردن در آغوش تو
یکی برای تماشای عاشقی کردنت
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #19
در خواب من
تاریخ و زمان
عقل شان به ساعت ما می چرخید
در خواب من
شب ها ماهم بودی
روزها خورشیدم
در خواب من گفتی
هر کس به دیوار نگاه کند
جای نگاهش می ماند مثل اثر انگشت
هزاران چشم روی این دیوارها بود
هزاران گوش
هزاران قلب که روزی می تپیده
همه را پاک می کنم
با رنگ سفید همه را پاک می کنم
عشق من
می شود جوری نگاهم کنی که با هیچ رنگی پاک نشود ؟
می شود ؟
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #20
به انگشت‌هایت بگو
لب‌های مرا ببوسند

به انگشت‌هایت بگو
راه بیفتند روی صورتم

توی موهام
قدم زدن در این شب گرم
حالت را خوب می‌کند

گل من
گاهی نفس عمیق بکش
و نگذار تنم از حسودی بمیرد
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا