نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شاعر‌پارسی اشعار عباس معروفی

  • نویسنده موضوع Camila
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 70
  • بازدیدها 1,565
  • کاربران تگ شده هیچ

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #21
می‌خواهم خدا
بین مرگِ من و بوسه‌های تو گیج شود
آنهمه ش*ر..اب یادت رفت
قلبم را مشت ‌کنی
قطره قطره بچکانی
در جامی که دستت بود ؟

می‌خواهم تو را جوری پرستش کنم
که خدا خودش را از اول خلق کند
آنهمه رنگ‌ یادت رفت
یکیش را تنت کنی
دنبال دگمه نگردد دستم ؟

می‌خواهم خدا را توی بغلت پرپر کنم
آنهمه خدا یادت رفت
یک آدم هست برای ستایش تو ؟

می‌خواهم موهام را شانه نزنم
انگشت‌هات گیر بیفتد لای موهام
آنهمه بوی جنگل یادت رفت
در موهات گم شوم
نترسی یک وقت ؟

می‌خواهم کاری کنم
که خدا مرا ببرد توی لباس‌های تو
و تو
توی لباس‌های پاره پاره‌ی من
دنبال خودت بگردی

آنهمه جوهر
چرا یادم رفت
دست‌های جوهری‌ام را
به زندگی‌ات بکشم ؟
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #22
شب با تو تمام می‌شود
عشق من
یادم باشد راز پرواز را
توی بال‌هات بنویسم
پرت بدهم در آبی آسمان
تا ته سرخی شفق منتظرت بمانم
بیایی بنشینی بر شانه‌ی راستم
و گونه‌ی چپم را ببوسی
بی ترس فردا
بخندی بخندی بخندی
تا تمام شود این دوریِ تلخ شطرنجی
که ما را
بر زندگی حرام کرد
گفته بودم من با نگاه تو آغاز می‌شوم ؟
دل دل نکن پرنده‌ی من
پر بکش
عشق آزادی می‌آورد
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #23
من از پروانه‌ها
از زمین
از درخت
از باران
از کائنات
از ستاره‌ها
از کلمات
از نانوشته‌های بین کلمات
کمک می‌خواهم
که تو را به من ببخشند
دلهره‌ی نارنجی‌
من از نشانه‌ها دنبال نشانی تو می‌گردم
نفس‌زنان در خودم می‌دوم
می‌ترسم
خورشید روشنی‌اش را از من دریغ کند
و من بی تو از سرما بلرزم
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #24
من
کمی بیشتر از عشق
تو را می فهمم
راه زیاد است ، مهم نیست
گاهی در این برهوت
سرگردان می شوم ، مهم نیست
باد پسم می زند مدام
سرما می رود توی جانم
مهم نیست
خودم را بغل می کنم
فقط می خواهم بدانم
جاده هر قدر دراز و طولانی باشد
آخرش یک جایی تو ایستاده ای ؟ بین راه
گاهی آدم هایی را می بینم
که آخر جاده شان هیچکس نیست
از این برهوت می افـتند به برهوت دیگر
و همین هراسانم می کند
و همین باعث می شود
تنهایی خودم را دوست بدارم
آخر من که جز تـــو کسی را ندارم
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #25
خنده‌های تو
کودکی‌ام را به من می‌بخشد
و آغوش تو
آرامشی بهشتی
و دست‌های تو
اعتمادی که به انسان دارم
چقدر از نداشتنت می‌ترسم بانو
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #26
موسیقی می‌گذارم کف دستم
فوت می‌کنم برات
فقط لبخند بزن
برو کنار پنجره
آمدن مرا تماشا کن
اریب می‌بارم بانوی من
مثل اشک‌هام ، مثل نت‌های کوچولو ، مثل نگاه تو
من عاشق پرستش توام
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #27
چشمان تو
معنای تمام جمله های نا تمامی ست
که عاشقان جهان
دستپاچه در لحظه دیدار
فراموشی گرفتند
و از گفتار باز ماندند
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #28
امسال بهار فهمیدم
با تقدیر نمی شود درافتاد
و با نگاه تو نمی شود درافتاد
و با آمدنت نمی شود درافتاد
این که در آغوش تو خوابت را می بینم
یعنی مدام در سرنوشتم راه می روی ؟
امسال بهار فهمیدم
وقتی کنار هم راه می رویم
بارانی از شکوفه های شکوه بر سرمان می بارد
امسال بهار ، برگ معجزه را از این عشق تغزلی
نشانت می دهم گل من
و برگ برنده را از نگاهت می دزدم
امسال بهار هزاره ی عشقم را با تو جشن می گیرم
و برای بودنت می میرم
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #29
اگر صبح زودتر از من بیدار شدی
بوسم کن
اما اگر من زودتر بیدار شدم
بر سینه‌ ات
منتظر همان بوسه می‌میرم
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #30
اگر به خوابم نمی‌آیی
پس این بوی پرتقال از کجاست ؟
اگر در رگ‌هایم بال نمی‌زنی
چرا پروانه‌ها رنگارنگ و قشنگند ؟
و اگر بر زانوانم شیرین‌زبانی نمی‌کنی
این شعرها از کجا می‌جوشد؟
سبز آبی کبود
بودن یا نبودنت
چه فرقی دارد ؟
خیال خنده‌هات
سرتاپای مرا اردیبهشت می‌کند
بانوی من
همچون شکوفه‌های گیلاس
بوسه‌های تو آن سوی آینه
لب‌های مرا بهشت می‌کند
بگذار خیال کنم
آینه‌ پر از نگاه توست
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا