مشاعره مشاعره‌ی واژه نما

[ملکه جهنمی❄]

ور عقل رهت زند به کویش

ترک من م**س.ت بی خبر گیر

خسرو، بنشین و دختر رز

با خوش پسران سیمبر گیر

رز

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[m.sina]

ور عقل رهت زند به کویش

ترک من م**س.ت بی خبر گیر

خسرو، بنشین و دختر رز

با خوش پسران سیمبر گیر

رز

فرمان عشق و عقل به یک جای نشنوند

غوغا بود دو پادشه اندر ولایتی

 

[ملکه جهنمی❄]

فرمان عشق و عقل به یک جای نشنوند

غوغا بود دو پادشه اندر ولایتی

روی تو خوش می نماید آینه ما
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا

 

[m.sina]

روی تو خوش می نماید آینه ما
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا

پاکیزه روی را که بود پاکدامنی
تاریکی از وجود بشوید به روشنی

گر شهوت از خیال دماغت به در رود
شاهد بود هر آنچه نظر بر وی افکنی

 

[ملکه جهنمی❄]

پاکیزه روی را که بود پاکدامنی
تاریکی از وجود بشوید به روشنی

گر شهوت از خیال دماغت به در رود
شاهد بود هر آنچه نظر بر وی افکنی

روشنیِ طلعتِ تو ماه ندارد

پیشِ تو گُل، رونقِ گیاه ندارد

 

[m.sina]

روشنیِ طلعتِ تو ماه ندارد

پیشِ تو گُل، رونقِ گیاه ندارد

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

 

[ملکه جهنمی❄]

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

یار شو ای مونس غمخوارگان

چاره کن ای چاره ی بیچارپان

قافله شد بی کسی ما ببین

ای کس ما بی کسب ما ببین

 

[m.sina]

یار شو ای مونس غمخوارگان

چاره کن ای چاره ی بیچارپان

قافله شد بی کسی ما ببین

ای کس ما بی کسب ما ببین

ی مرهم ریش و مونس جانم
چندین به مفارقت مرنجانم

ای راحت اندرون مجروحم
جمعیت خاطر پریشانم

 

[ملکه جهنمی❄]

ی مرهم ریش و مونس جانم
چندین به مفارقت مرنجانم

ای راحت اندرون مجروحم
جمعیت خاطر پریشانم

تو خود ای شب جدایی چه شبی بدین درازی

بگذر که جان سعدی بگداخت از نهیبت

 

[m.sina]

تو خود ای شب جدایی چه شبی بدین درازی

بگذر که جان سعدی بگداخت از نهیبت

خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی