- ارسالیها
- 2,584
- پسندها
- 38,821
- امتیازها
- 66,873
- مدالها
- 40
- سن
- 21
شرابیوی
ز من بنیوش و دل در شاهدی بند
که حسنش بسته زیور نباشد
شرابی بی خمارم بخش یا رب
که با وی هیچ درد سر نباشد
شرابی باش بی خاشاک صورت
لطیف و صاف همچون جان و می رو
شرابیوی
ز من بنیوش و دل در شاهدی بند
که حسنش بسته زیور نباشد
شرابی بی خمارم بخش یا رب
که با وی هیچ درد سر نباشد
جانشرابی
شرابی باش بی خاشاک صورت
لطیف و صاف همچون جان و می رو
بیرونجان
ای جان جان جانم تو جان جان جانی
بیرون ز جان جان چیست؟ آنی و بیش از آنی
به جان تو ک جان بی توجان
ای جان جان جانم تو جان جان جانی
بیرون ز جان جان چیست؟ آنی و بیش از آنی
شکنجهبه جان تو ک جان بی تو
شکنجه ست و بلا برما
با اینا مخ عمه خانم رو زدماااااا
شب در شکنجه بودم و جرمی نرفته بودبه جان تو ک جان بی تو
شکنجه ست و بلا برما
با اینا مخ عمه خانم رو زدماااااا
گفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم؟شب در شکنجه بودم و جرمی نرفته بود
در حبس بودم این دل و دل دادنی نبود
هزار بغض و غزل کنج یاد این مرد استگفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم؟
بغض کردم خود خوری کردم نگفتم بارهاا