- ارسالیها
- 3,522
- پسندها
- 17,750
- امتیازها
- 71,673
- مدالها
- 101
بلبل به نغمههای دلاویز بر چمنننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را
گوید دعای خسرو مالک رقاب را
بلبل به نغمههای دلاویز بر چمنننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشتبلبل به نغمههای دلاویز بر چمن
گوید دعای خسرو مالک رقاب را
خوی بر گل عذار تو ماند بدان که ابربلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
بی سبب مهمان نواز مجلس ماتم نبودخوی بر گل عذار تو ماند بدان که ابر
بر برگ گل فشانده ز شبنم گلاب را
دد و دام را شیر از آنست شاهبی سبب مهمان نواز مجلس ماتم نبود
این گلاب تلخ را از گریه گل ساختند
به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظردد و دام را شیر از آنست شاه
که مهمان نوازست در صیدگاه
جان ودل عارفان صید کمند تواندبه خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمدهجان ودل عارفان صید کمند تواند
کی بود آخر ترا میل به صید عجف
به امیدی که بگشاید ز لعل یار مشکلهاعزم دیدار تو دارد جان بر ل**ب آمده
بازگردد یا برآید چیست فرمان شما
به امیدی که بگشاید ز لعل یار مشکلها
خیال آن ل**ب میگون چه خون افتاده در دلها