متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

عاشقانه‌ها عاشقانه‌های زهرا عاشوری

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #81
طوفان به پا می کند جعدِ گیسُوانِ تو
مرا جادو می کند بَرهَم خوردنِ مُژگانِ تو

شکیبایی جُستم برای دیدار تو
خمار گشت چشم میانِ ابرُوانِ تو

تو خواه تا جان شود فدای تو
شود سبزه ی سَروُ چَمانِ تو

طَلب کنی منزلِ جان ، برای تو
خلوتی دارم در هوای آسمانِ تو .​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #82
خاکِ قدمهای تو را ، قدم ،قدم بوسه باران می کنم
هستیُ هر لحظه را ، فدای لبخندت کنم

گل کنارت سر به پایین افکنَد افسانه ی یِکه ی من
تو گلی با گل نشستن با دلم هم نَوایی میکند آرامِ من

دستهای پُر زلطفت را هزاران بار میبوسم تمامِ هستیَم
مادرم ای مظهرِ نورُ صفای بی بدیل،
کاشانه ام

نامِ تو شد در تمامِ لحظه ها بهترین خاطره ی افکارِ من
مادرم عمر منی تابُ قرار بی تو نباشد لحظه ای حاصلِ من.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #83
من طوفانمُ از موج باکی نیست که نیست
من خروشانمُ دریا را دگر جانی نیست که نیست
من فریادمُ از صدای شب همرَهی نیست که نیست
من دَم داده ام به نِی از ناله خجالت نیست که نیست
من بیقرارُ خسته ام از شوق یاری نیست که نیست.

***

غمی درونِ این ماه خوابیده است
غمی که دستِ غمها را از پشت بسته است
غمی درون اسفند شکل گرفته است
این غم بدترین ماهِ فصل هایم را تعبیر کرده است
غمی که بر من سخت و کمرشکسته است
این غم هزار قصه ی غم را دربر گرفته است.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #84
پدرم از برم رفتیُ خاطراتت در نبودت هر لحظه آشوب به جانم انداخت
خلاصه ی حرفهایم این است بی تو قلبم لحظه ای از تپش باز ایستاد

گفتم ای زمستانِ سرد چه کردی عزیزِ جانم را ؟
چه کردی با دلم ؟ چرا بردی نسیمِ خوشِ عمرم را ؟

با خدایم درِ حرف را گشودمُ بی پرده نبایدها را لب باز کردم
چرا عزیزِ جانم را گرفتی ؟
بابای مهربانم ، تمامِ تارُ پودم را گرفتی؟

گوهرِ نابِ مرا خنده ی لبهای مرا کِه دگر خواهد دید
سخت است باورِ این دردِ بزرگ همه گان خواهند دید

چه تعبیری کنم من غیبتت را برای دلِ عاشقم بابایی؟
دارد سه سال تمام میشود،ماتمت تازه استُ دردناک بابایی​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #85
من از هم نشینی با تو بر اوجِ شادیهای دنیا سوار گشته ام
من از شنیدنِ صدای تو تپشهای قلبم را بیقرار کرده ام

امید با تو زنده گشته است آرامِ جانم
هزار بار گفته امُ میگویم،خلاصه ی تمامِ حرفهایم

تو باشی خیال را سوارمُ واقعیت را میسازم
تو باشی خم به ابرو نمی آیدُ تمامِ لحظه ها را خوشحالم

من از حضورت سرمست می شوم همچو مستی که باده نوشیده
من از نگاهت شور بی پایانم که زمین تا به حال به خود ندیده

من برگ ریزان ندارم وقتی تو در کنارم ایستاده ای
من خوشبختیِ ناتمامم وقتی که تو مرا در آغوش کشیده ای.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #86
عشق عالم این چنین است ای غریبان
که ز آهو یه غریبه کوهساران
همدمه یکدیگرند این چهارپایان
که زهجرانه پدرفرزندومادر در غمند
حرفه ماندن درکنارهم را بازمیزنند

ز تیره آتشینه هر شکارچی
دله آهوی مادر چاک چاک است
شکارچی بدترین درد است برایش
پسر را انتقامش بهترین است

آسمان غم دارد از دوریه آهوی پدر
هم زمین آتش دهد از دله دریایه سحر
قلبه فرزندانو مادر میشود کوهی به سر
که نشد مرگه پدر درمانه تسکینه دگر.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #87
حکایت از دلم خیلی زیاده
مصیبت ها ز دل سیلی میباره

در خاطرات تو روزگاره سردی
در لحظه ها تو رفتنه همدردی

نشسته در کنجه دلم صدایی از قناری
نشسته در خوابه سرم گناهی از تباهی

گرفته عمر من در خود جدایی
گرفته چشمه من در خود خزانی

چراغه دل شده خاموش ساری
چراغه عمر شده طوفان به زاری

غریبه قصه ی حالم سیاهه
غریبه خلوته نابم خیاله

رفتم تا دلم آروم بگیره
رفتم فرصتو از من بگیره.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #88
هوای دیدنت به جان می رسد
امام رضا شادی به دل میرسد

بوی حرم فضای دل را پر کرد
امام رضا غم دلا رو دور کرد

صدای اسم تو حرم رو پر کرد
امام رضا دلم هوای تو کرد .​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #89
امشب دلم گرفته امشب شکسته بالم
امشب صدا گرفته امشب پریشان حالم
امشب رعدی گرفته امشب صاعقه دارم
امشب محبت سخته امشب غم داره حالم
امشب عاشقی حرفه امشب معشوق که رفته
امشب حرفا خیاله امشب مهرورزی خوابه
امشب اتاق سیاهه امشب مهتابی خوابه
امشب کوچه خرابه امشب حالم ریاحه
امشب خیالم کوفته امشب فکری محاله
امشب جدایی مرگه امشب صورته گرگه
امشب هوا چه سرده امشب رفتن یه درده
امشب رویاکه خوابه امشب خوابم که رفته
امشب هوا گرفته امشب غمی میباره
امشب دلا پاییزه امشب شبی غریبه
امشب فرصتا رفته امشب بر نمی گرده
امشب خواب وخیاله امشب بر نمی گرده​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #90
امشب صدای ساز تو با دل تبانی کرده است
امشب هوای عاشقی دل را هوایی کرده است
امشب به کوک عشق تو دل در تمنا خفته است
امشب به پای حرف تو ترانه در لب مرده است
امشب نگاهت بی ثمر
امشب هوایت پر زگرد
امشب چرا تنها شدی ؟
امشب صدایی گم شدی
امشب به دریا رو کنم
از درد خود واگو کنم
امشب ندا را تاسحر
با حال خود عاشق کنم
امشب ستاره در کمین
امشب من از کوهو زمین
امشب بلند است بخت من
امشب به پا است ساز من.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا