- ارسالیها
- 147
- پسندها
- 1,683
- امتیازها
- 9,763
- مدالها
- 7
- نویسنده موضوع
- #51
*
انتظارش را نداشت .. کمی شگفت زده شده بود . لیوان آب را روی کابینت گذاشت و سعی کرد دست های شیومین را از خودش جدا کند ..
-: شیومین لطفا
اما شیومین حلقه ی دستانش را تنگ تر کرد : نه .. بذار یکم همینجوری بمونم .. کابوس دیدم ..
سوهو : متاسفم شیومین .. میدونم حالت خوش نیست و باید مراعاتت رو بکنم .. ولی این درست نیس شیومین .. ما دوستیم و ..
آچیارا جمله اش را تکمیل کرد : و پسر .. چون فکر می کنی پسرم داری پاپس می کشی ؟
-: حالا که میدونی پس ولم کن ..
-: چرا اون موقع بغلم کردی؟
-: اشتباه کردم
ملتمسانه پرسید:
-: چون نگرانم بودی؟
سوهو مکثی کرد : آره چون نگرانت بودم ..
و صدایش را بالاتر برد : و خیلی هم عصبانی بودم ..
همان لحظه توانست قفل دستان آچیارا را بشکند و به...
انتظارش را نداشت .. کمی شگفت زده شده بود . لیوان آب را روی کابینت گذاشت و سعی کرد دست های شیومین را از خودش جدا کند ..
-: شیومین لطفا
اما شیومین حلقه ی دستانش را تنگ تر کرد : نه .. بذار یکم همینجوری بمونم .. کابوس دیدم ..
سوهو : متاسفم شیومین .. میدونم حالت خوش نیست و باید مراعاتت رو بکنم .. ولی این درست نیس شیومین .. ما دوستیم و ..
آچیارا جمله اش را تکمیل کرد : و پسر .. چون فکر می کنی پسرم داری پاپس می کشی ؟
-: حالا که میدونی پس ولم کن ..
-: چرا اون موقع بغلم کردی؟
-: اشتباه کردم
ملتمسانه پرسید:
-: چون نگرانم بودی؟
سوهو مکثی کرد : آره چون نگرانت بودم ..
و صدایش را بالاتر برد : و خیلی هم عصبانی بودم ..
همان لحظه توانست قفل دستان آچیارا را بشکند و به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.