- ارسالیها
- 381
- پسندها
- 5,170
- امتیازها
- 21,773
- مدالها
- 13
- نویسنده موضوع
- #101
کیوان صحبتش را قطع کرد و به همراه رُها به جاوید چشم دوخت. کیاوش و محمد هم کنجکاوانه نگاهش کردند. جاوید رو به دوستانش با اخمی بر پیشانی گفت:
- خبرا رو خوندین؟
کیاوش به قهوهاش که طرحی بیشتر شبیه به شاخههای درخت داشت تا یک قلب، چشم دوخت و بیتفاوت گفت:
- چطور؟
جاوید خیره به صفحهی موبایلش قسمتی از متن را شروع به خواندن کرد.
- دزدی دو فرد مسلح از مردی که از بانک وام گرفته بود!
رُها شگفتزده رو به جاوید گفت:
- اوه! موفق شدن فرار کنن؟
جاوید خیره به موبایلش پاسخ داد:
- آره؛ اما پلیس دنبالشونه.
کیوان کمی از قهوهی تلخش را نوشید و سپس پرسید:
- چقدر به جیب زدن؟
جاوید توام با حسرت گفت:
- سه میلیارد!
کیاوش ابروانش را رو به بالا سوق داد و با لبخندی که سعی داشت پنهانش کند، لیوان قهوهاش را به لبانش...
- خبرا رو خوندین؟
کیاوش به قهوهاش که طرحی بیشتر شبیه به شاخههای درخت داشت تا یک قلب، چشم دوخت و بیتفاوت گفت:
- چطور؟
جاوید خیره به صفحهی موبایلش قسمتی از متن را شروع به خواندن کرد.
- دزدی دو فرد مسلح از مردی که از بانک وام گرفته بود!
رُها شگفتزده رو به جاوید گفت:
- اوه! موفق شدن فرار کنن؟
جاوید خیره به موبایلش پاسخ داد:
- آره؛ اما پلیس دنبالشونه.
کیوان کمی از قهوهی تلخش را نوشید و سپس پرسید:
- چقدر به جیب زدن؟
جاوید توام با حسرت گفت:
- سه میلیارد!
کیاوش ابروانش را رو به بالا سوق داد و با لبخندی که سعی داشت پنهانش کند، لیوان قهوهاش را به لبانش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش