- ارسالیها
- 381
- پسندها
- 5,170
- امتیازها
- 21,773
- مدالها
- 13
- نویسنده موضوع
- #131
قلب الناز به تپش افتاد. با دیدن شکیب، خشمگین رو به فرشید گفت:
- این چه بازی مسخرهایِ که راه انداختی؟
فرشید با اخمی بر پیشانی گفت:
- من یا تو؟ مرگ یه بار شیون هم یه بار؛ تمومش کن الناز، همینجا!
شکیب با نگرانی رو به الناز گفت:
- چه خبره اینجا؟
فرشید به جای الناز پاسخ داد:
- همهاش نقشه بود. یه بازیِ احمقانه که قرار نبود به اینجا ختم بشه.
و به زخم گردنش اشاره کرد. شکیب نگاه از فرشید گرفت و رو به الناز زیر لب ناباورانه زمزمه کرد:
- نقشه؟
الناز بیصدا گریه کرد. فرشید با آن صدای ضعیف و گرفتهاش ادامه داد:
- آره، قرار نبود اینقدر جدی پیش بره. مگه نه الناز؟ قرار نبود با احساسات دو نفر از آدمای زندگیت بازی کنی.
الناز اشکی از چشمش چکید و با صدایی لرزان خیره به شکیب گفت:
-آره...آره، من این بازی...
- این چه بازی مسخرهایِ که راه انداختی؟
فرشید با اخمی بر پیشانی گفت:
- من یا تو؟ مرگ یه بار شیون هم یه بار؛ تمومش کن الناز، همینجا!
شکیب با نگرانی رو به الناز گفت:
- چه خبره اینجا؟
فرشید به جای الناز پاسخ داد:
- همهاش نقشه بود. یه بازیِ احمقانه که قرار نبود به اینجا ختم بشه.
و به زخم گردنش اشاره کرد. شکیب نگاه از فرشید گرفت و رو به الناز زیر لب ناباورانه زمزمه کرد:
- نقشه؟
الناز بیصدا گریه کرد. فرشید با آن صدای ضعیف و گرفتهاش ادامه داد:
- آره، قرار نبود اینقدر جدی پیش بره. مگه نه الناز؟ قرار نبود با احساسات دو نفر از آدمای زندگیت بازی کنی.
الناز اشکی از چشمش چکید و با صدایی لرزان خیره به شکیب گفت:
-آره...آره، من این بازی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش