- ارسالیها
- 380
- پسندها
- 5,180
- امتیازها
- 21,773
- مدالها
- 13
- نویسنده موضوع
- #31
بسیار گرمش شده بود. کتش را از تن درآورد و به سمت دانیال پرتاب کرد. خودش و محمد به همراه کیاوش بالای میزی که به پیست رقص کشانده بودند رفته، و میرقصیدند. عدهای هم دور میز به گرد هم در آمده بودند و میرقصیدند و با صدایی بلند آهنگ میخواندند. بنیامین و کیوان بر روی میز میزدند و رُها و دلارام در کنار یکدیگر میرقصیدند. جاوید در کنار طاهر، اردشیر و جمشید، خیره به پیست رقص، نشسته بود.
شکیب و محمد آهنگی که از مهدی یراحی پخش میشد را، با صدایی بلند رو به یکدیگر میخواندند و با پایشان به میز میکوفتند.
- میحانه میحانه... میحانه میحانه...
زمان دیدارمان فرا رسید
غابت شمس نا الحلو ما جانا
آفتاب ما غروب کرد و زیبا روی ما نیومد
حیک، حیک...
ایول، ایول
حیک بابا حیک؛
ایول، بابا ایول
الف رحمه علی بیک...
شکیب و محمد آهنگی که از مهدی یراحی پخش میشد را، با صدایی بلند رو به یکدیگر میخواندند و با پایشان به میز میکوفتند.
- میحانه میحانه... میحانه میحانه...
زمان دیدارمان فرا رسید
غابت شمس نا الحلو ما جانا
آفتاب ما غروب کرد و زیبا روی ما نیومد
حیک، حیک...
ایول، ایول
حیک بابا حیک؛
ایول، بابا ایول
الف رحمه علی بیک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش