- ارسالیها
- 368
- پسندها
- 5,413
- امتیازها
- 21,773
- مدالها
- 13
- نویسنده موضوع
- #61
مرد جوان با ناراحتی گفت:
- بله باهم درگیر شدیم.
شعیبی: وقتی تو ماشین کنارشون بودین صحبتی بینتون ردوبدل نشد؟
- ازم پرسیدن ماشین ردیاب داره یا نه.
شعیبی: از خودشون چیزی نگفتن؟
مرد جوان پس از اندکی تأمل گفت:
- نه.
شعیبی مصمم پرسید:
- همدیگه رو به اسم و یا لقبی، چیزی صدا نزدن؟
مرد جوان هیجانزده گفت:
- شنیدم موتوری رو بچه صدا زد و اون یکی دوستش رو لادن و اون کسی که پشت هندزفری باهاشون حرف میزد رو مخ زدی.
اروند میدانست بچه لقب عرشیا، لادن لقب دانیال و مخ ردی لقب ابراهیم است.
شعیبی کنجکاوانه پرسید:
- یعنی یه خانوم همراهشون بود؟
مرد جوان با اطمینان گفت:
- نه، آقا بود، دوستش لادن صداش زد، که البته فکر کنم وکیل باشه!
بهادر مشتاقانه و البته هیجانزده پرسید:
- وکیل؟! چرا این حرف رو میزنید؟
- وقتی...
- بله باهم درگیر شدیم.
شعیبی: وقتی تو ماشین کنارشون بودین صحبتی بینتون ردوبدل نشد؟
- ازم پرسیدن ماشین ردیاب داره یا نه.
شعیبی: از خودشون چیزی نگفتن؟
مرد جوان پس از اندکی تأمل گفت:
- نه.
شعیبی مصمم پرسید:
- همدیگه رو به اسم و یا لقبی، چیزی صدا نزدن؟
مرد جوان هیجانزده گفت:
- شنیدم موتوری رو بچه صدا زد و اون یکی دوستش رو لادن و اون کسی که پشت هندزفری باهاشون حرف میزد رو مخ زدی.
اروند میدانست بچه لقب عرشیا، لادن لقب دانیال و مخ ردی لقب ابراهیم است.
شعیبی کنجکاوانه پرسید:
- یعنی یه خانوم همراهشون بود؟
مرد جوان با اطمینان گفت:
- نه، آقا بود، دوستش لادن صداش زد، که البته فکر کنم وکیل باشه!
بهادر مشتاقانه و البته هیجانزده پرسید:
- وکیل؟! چرا این حرف رو میزنید؟
- وقتی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش