- تاریخ ثبتنام
- 2/8/19
- ارسالیها
- 2,475
- پسندها
- 15,148
- امتیازها
- 44,373
- مدالها
- 20
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
در تماشای تو قانع نشوم من به دو چشماز عشق من به هر سو در شهر، گفتگویی ست
مــــن عاشــق تــو هستــــم، ایــن گفتـــگو ندارد
تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دلدر دکان همه باده فروشان تخته است
آن که باز است همیشه در میخانه تست
دست مشاطه طبع تو بنازم که هنوز
زیور زلف عروسان سخن شانه تست
ای زیارتگه رندان قلندر برخیز
توشه من همه در گوشه انبانه تست
دارم از زلـف تـو اسـبـاب پـریـشـانـی جـمعتا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل
هر جا گذشت جلوه جانانه تو بود
ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابتدارم از زلـف تـو اسـبـاب پـریـشـانـی جـمع
ای ســر زلــف تــو مــجــمــوع پـریـشـانـیـهـا
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻨﻢ ﻋﻬﺪ ﻗﺪﯾﻢای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت
وی جام بلورین که خورد باده نابت
ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمدﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻨﻢ ﻋﻬﺪ ﻗﺪﯾﻢ
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ