- ارسالیها
- 2,524
- پسندها
- 20,067
- امتیازها
- 48,373
- مدالها
- 34
دمی سکوت کن غزل کمی بخواب بی صداگاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود
گاهی همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هوشیاری خود م**س.ت می رود
گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می رود
اول اگر چه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود
تو خسته ای نگاه کن چقدر زخم خورده ای
و اتفاق بود اگر هنوز هم نمرده ای
نشسته ام کنار تو نترس خوب می شوی
دوباره ماه قصه ها پس از غروب می شوی
به خود که آمدی بگو بگو تمام درد را
بخوان که می شناسم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.