مشاعره مشاعره با اشعار فریبا الف

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 34
  • بازدیدها 2,140
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #21
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,955
پسندها
4,689
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #22
از پنجشنبه گذشتم
به امید ساحل امن جمعه
افسوس
لشکر غم
خوشامد گو شد
در پناه تاریکی اش
فارغ از نگاه های قضاوت گر
ماسک ها را از صورتم برمیدارم
در خلوتی دلخواه
برای دل خزان زده ام
خون گریه می کنم
 
امضا : فلورا.

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,653
پسندها
21,655
امتیازها
48,373
مدال‌ها
35
سطح
31
 
  • #23
در پناه تاریکی اش
فارغ از نگاه های قضاوت گر
ماسک ها را از صورتم برمیدارم
در خلوتی دلخواه
برای دل خزان زده ام
خون گریه می کنم
بزم مستانه ی یار
معراجی است به
آغوش خدا!
...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
4,610
امتیازها
35,773
مدال‌ها
21
سطح
15
 
  • #24

Sharif

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
442
پسندها
841
امتیازها
5,713
مدال‌ها
8
سطح
7
 
  • #25
دمیدن خورشید

از خاوران

آغاز زندگی دوباره است

مجالی دوباره

برای نیکو زیستن

و نقش زیبایی را

بر پرده ی هستی خلق کردن!!
مگذار دیگران نام تو را بدانند …
همین زلال بی‌کران چشمانت
برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست!
 
امضا : Sharif
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

Sharif

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
442
پسندها
841
امتیازها
5,713
مدال‌ها
8
سطح
7
 
  • #26
بزم مستانه ی یار
معراجی است به
آغوش خدا!
...
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم ….
مرا فریاد کن !
 
امضا : Sharif
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #27
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم ….
مرا فریاد کن !

نگاهی انداخت به کوه و دشت و باغ
همه در غایت زیبایی
چه نازی داشت درخت سیب
لبهای گل سرخ باز بوسه طلب میکرد
نرگس با چشمان خمار
دلبری میکرد از رهگذران
درختان با میوه های نو رسته
چه طنازی میگردند در میان باغ
بید مجنون گیسو پریشان و عاشقان را صدا میکرد
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,653
پسندها
21,655
امتیازها
48,373
مدال‌ها
35
سطح
31
 
  • #28
نگاهی انداخت به کوه و دشت و باغ
همه در غایت زیبایی
چه نازی داشت درخت سیب
لبهای گل سرخ باز بوسه طلب میکرد
نرگس با چشمان خمار
دلبری میکرد از رهگذران
درختان با میوه های نو رسته
چه طنازی میگردند در میان باغ
بید مجنون گیسو پریشان و عاشقان را صدا میکرد
در پناه تاریکی اش
فارغ از نگاه های قضاوت گر
ماسک ها را از صورتم برمیدارم
در خلوتی دلخواه
برای دل خزان زده ام
خون گریه می کنم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #29
در پناه تاریکی اش
فارغ از نگاه های قضاوت گر
ماسک ها را از صورتم برمیدارم
در خلوتی دلخواه
برای دل خزان زده ام
خون گریه می کنم
می تابی بر جانم شب بخواب می رود

روز آغاز میشود تو شیرین ترین

شروع هر روز منی
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,653
پسندها
21,655
امتیازها
48,373
مدال‌ها
35
سطح
31
 
  • #30
می تابی بر جانم شب بخواب می رود

روز آغاز میشود تو شیرین ترین

شروع هر روز منی
یک من بود با یک تو
نسیمی وزید باد شد
ناگهان طوفان در گرفت
من در تو پیچید تو در من
من و تو ما شدیم
ما ،بی من و تو شد
آری عشق حاکم شد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا