سلام وقت بخیر
من دنبال ی رمانی هستم ک قبلا خوندم و فکر میکردم اسمش دالان بهشت هس ولی الان ک سرچ میکنم رمان دیگهای رو بالا میاره
خلاصه رمان اینطوری بود ک یه دختری با خواهر و برادر کوچیک ترش زندگی میکرد و مامانشم جلو چشماش فوت کرده بودو دختره خودش تنها خرج خواهروبرادرشو میداد بعد این دختره عاشق یکی از پسرای فامیلشون بود پسره ی روز میاد دنبالش ک بیا با هم فرار کنیم ولی دختره بخاطر خواهروبرادرش نمیره باهاش
دختره میره تو ی خونه پرستار ی پیرزن ویلچر نشین میشه که ۵ تا پسر داره که توی رمان پیرزنه داستان زندگی خودشو هم برای دختره تعریف میکنه و میگه ک من قبلا عاشق یکی بودم و باهاش فرار کردم و بعد خواستگارم ما رو پیدا کرد و عشقم جلو چشمم با گلوله...