متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

سپیده کریمی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
4
امتیازها
0
  • #1,101

Friiiiiiiii

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,102
سلام یک رمان بود که دختر به اجبار پدرش برای به رسیدن ارث با پسر عموش که خیلی مذهبی ازدواج می کنه بعد از ازدواج پسر عموش رو اذیت میکنه ولی کم کم عاشقش میشه.
زندگی غیر مشترک فک کنم
 

حصار آبی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
34
 
ارسالی‌ها
10,310
پسندها
25,054
امتیازها
83,373
مدال‌ها
53
  • مدیر
  • #1,103
سلام وقت بخیر.
یه رمان خیلی قبل خوندم که دو برادر کرد بودن.
در جنگ ایران و عراق در کردستان پدر مادرشون مرده بودند و به مادره قبل مرگ عراقیا دست‌درازی کرده بودند و اینا داخل کمد دیده بودند.
دختر قصه اول عاشق برادر بزرگتر بود ولی در نهایت با برادر کوچیکه ازواج کرد.
فکر میکنم دختره معماری خونده بود.پدرش هم معتاد بو که آخر داستان خوب شده بود.

اسمش یادم نمیاد اگر کسی میدونه بگه لطفا
نویسنده‌ش پگاه و اسم رمان اسطوره
 
امضا : حصار آبی

Sooria

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,104
سلام دوستان. یک رمان خوندم ولی اسمش یادم نیست. ممنون میشم راهنماییم کنید. یه دختر هست که مادرش توی یک خونه خدمتکاری میکنه وصاحب خونه، استاد دختره میشد. یه روز مادره میمیره و دختره به جاش برای استادش کار میکرده و به خاطر اتفاقی که پیش میاد استاد دختره رو مجبور به ازدواج صوری با اون میکنه و استاده کم کم عاشقش میشه و تو این وسط برادر استاد میخواد کاری کنه استاد و دختره از هم جدا بشن
 

ahuraaa

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,105
چند سال پیش چندتا رمان خواندم که در آن دختره حافظه‌اش رو از دست میده لطفا هرچی رمان در این‌باره خواندید اسمشو برام بفرستید...
 

Htuv

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
9
امتیازها
3
  • #1,106
سلام وقت بخیر
من دنبال ی رمانی هستم ک قبلا خوندم و فکر میکردم اسمش دالان بهشت هس ولی الان ک سرچ میکنم رمان دیگه‌ای رو بالا میاره:145:
خلاصه رمان اینطوری بود ک یه دختری با خواهر و برادر کوچیک ترش زندگی میکرد و مامانشم جلو چشماش فوت کرده بودو دختره خودش تنها خرج خواهروبرادرشو میداد بعد این دختره عاشق یکی از پسرای فامیلشون بود پسره ی روز میاد دنبالش ک بیا با هم فرار کنیم ولی دختره بخاطر خواهروبرادرش نمیره باهاش
دختره میره تو ی خونه پرستار ی پیرزن ویلچر نشین میشه که ۵ تا پسر داره که توی رمان پیرزنه داستان زندگی خودشو هم برای دختره تعریف میکنه و میگه ک من قبلا عاشق یکی بودم و باهاش فرار کردم و بعد خواستگارم ما رو پیدا کرد و عشقم جلو چشمم با گلوله...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Zehyyzn

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,107
دنبال رمانی هستم که نه اسم خود رمان و نه اسم شخصیت هاش رو یادم نیست درباره زنو مردی بود که زنه از شوهرش طلاق میگیره یعنی موفق به طلاق میشه اما شوهرش چون خیلی بهش علاقه داشته همچنان بعد طلاق هم حواسش بهش هست و زنه از این ناراضیه و همچنین یک بچه هم داشتند و خانواده دختره بخاطر طلاقش ازش ناراحتن
 

حصار آبی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
34
 
ارسالی‌ها
10,310
پسندها
25,054
امتیازها
83,373
مدال‌ها
53
  • مدیر
  • #1,109
سلام وقت بخیر
من دنبال ی رمانی هستم ک قبلا خوندم و فکر میکردم اسمش دالان بهشت هس ولی الان ک سرچ میکنم رمان دیگه‌ای رو بالا میاره:145:
خلاصه رمان اینطوری بود ک یه دختری با خواهر و برادر کوچیک ترش زندگی میکرد و مامانشم جلو چشماش فوت کرده بودو دختره خودش تنها خرج خواهروبرادرشو میداد بعد این دختره عاشق یکی از پسرای فامیلشون بود پسره ی روز میاد دنبالش ک بیا با هم فرار کنیم ولی دختره بخاطر خواهروبرادرش نمیره باهاش
دختره میره تو ی خونه پرستار ی پیرزن ویلچر نشین میشه که ۵ تا پسر داره که توی رمان پیرزنه داستان زندگی خودشو هم برای دختره تعریف میکنه و میگه ک من قبلا عاشق یکی بودم و باهاش فرار کردم و بعد خواستگارم ما رو پیدا کرد و عشقم جلو چشمم با گلوله...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : حصار آبی

mahtb

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,110
سلام یه رمان بود دختره دندونپزشک بود پدرشم فوت شده با مادر و برادراش زندگی میکنه با یه پسره نامزد میکنه فکنم پسره داداشه دوست داداشش بود رستورانم داشت
سلام رمان تقاص دلبستن از سحر بانو69رو چک کنید
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
65
عقب
بالا