متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Hkp

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,191
سلام یه رمانی میخواستم که پسره اسمش محیاره دختره دندانپزشکه تو مطب برادر محیار کار میکنه بعد محیار و دختره اشنا میشن ازدواج میکنن ولی محیار عاشق دختر نیست بهش میگه الان فقط ازت خوشم اومده ولی بعد عاشقش میشه
 

sarabano

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,192
سلام رمان درباره یک پسر حاجی که اسمش بد دررفته توی محله قدیمی شب عروسی یکی از اهالی دخترداستان لباسش کثیف میشه میره لباس عوض کنه از در میخواد بره بالا این پسرحاجی کمکش میکنه دختره میترسه کسی دیده باشه و بعد دختر با یه پسر دیگه نامزد میکنه و یه نفر خبر پخش میکنه دختر با پسر حاجی بوده نامزدی بهم میخوره دختر و پسر حاجی به زور کتک عقد میکنن ومیرن خونه پسر دختر پسر رو مقصر میدونه هر روز دعوا بعد دختر میفهمه پسر ادم خوبیه و قبلا براش پاپوش درست کردن و دختر درس میخونه و دکتر میشه و پسر هم توی کارش موفق میشه بعد دختره میفهمه کار دوست صمیمیش بوده که براش شایع پخش کرده
 

Vania.vvv

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
10
امتیازها
33
  • #1,193
موضوع رمان اینجوری بود که یه پسره عاشق خواهرش بود ولی پدرش وقتی میفهمه پسررو ترد میکنه خلاصه چند سال پسره دور از خانوادش زندگی میکنه
چندسال بعد که پدره میمیره و پسره که هنوز عاشق دخترست برمیگرده به اون خونه که بهش ارث رسیده بود
قبل از فوت پدره، پدره دختررو به یه خانواده داده بود که نامزد بودن و وقتی پسره برمیگرده به اون عمارت یجورایی اختیار دار دختره میشع و نامزدی بهم میزنه
خلاصه که کم کم تنفر دختره تبدیل به عشق میشه و تو وصیت نامه میفهمن دختره ، دخترخوانده پدره بوده نه دختر واقعیش (حالا مطمعن نیستم از اول میدونستن یا نه شاید هم چون پسره به دختره تعرض کرده بود دست درازی نه هاا پدره تردش کرد)

لطفا اگه اسمشو میدونید بگید یا حداقل یه رمان شبیه این معرفی کنید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

دلٕـ آرا

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
286
پسندها
6,084
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • #1,194
سلام. ی رمانی چند سال پیش خوندم دختره و پسره پسرعمو دختر عمو بودن. پسره با پدرش بود مامانش مرده بود . دخترهم مادر و پدرش فکر کنم مرده بودن جفتشونم چشاشون ابی بود دختره میاد خونه اینا و پسره خیلی از دختره کینه داره سر اینکه تو بچگی فکر کنم عاشق دختر همسایع دخترعموش بودن اونم ناخواسته باعث شده اون ب دختره نرسه
 

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #1,195
سلام رمان درباره یک پسر حاجی که اسمش بد دررفته توی محله قدیمی شب عروسی یکی از اهالی دخترداستان لباسش کثیف میشه میره لباس عوض کنه از در میخواد بره بالا این پسرحاجی کمکش میکنه دختره میترسه کسی دیده باشه و بعد دختر با یه پسر دیگه نامزد میکنه و یه نفر خبر پخش میکنه دختر با پسر حاجی بوده نامزدی بهم میخوره دختر و پسر حاجی به زور کتک عقد میکنن ومیرن خونه پسر دختر پسر رو مقصر میدونه هر روز دعوا بعد دختر میفهمه پسر ادم خوبیه و قبلا براش پاپوش درست کردن و دختر درس میخونه و دکتر میشه و پسر هم توی کارش موفق میشه بعد دختره میفهمه کار دوست صمیمیش بوده که براش شایع پخش کرده
وسوسه
 

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #1,196
موضوع رمان اینجوری بود که یه پسره عاشق خواهرش بود ولی پدرش وقتی میفهمه پسررو ترد میکنه خلاصه چند سال پسره دور از خانوادش زندگی میکنه
چندسال بعد که پدره میمیره و پسره که هنوز عاشق دخترست برمیگرده به اون خونه که بهش ارث رسیده بود
قبل از فوت پدره، پدره دختررو به یه خانواده داده بود که نامزد بودن و وقتی پسره برمیگرده به اون عمارت یجورایی اختیار دار دختره میشع و نامزدی بهم میزنه
خلاصه که کم کم تنفر دختره تبدیل به عشق میشه و تو وصیت نامه میفهمن دختره ، دخترخوانده پدره بوده نه دختر واقعیش (حالا مطمعن نیستم از اول میدونستن یا نه شاید هم چون پسره به دختره تعرض کرده بود دست درازی نه هاا پدره تردش کرد)

لطفا اگه اسمشو میدونید بگید یا حداقل یه رمان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Mehrana@

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,197
سلام وقتتون بخیر
دنبال یه رمانم که اسم دختره یلدا و اسم پسره ایلیا ست
که دختره به زور با پسره ازدواج میکنه و پسره در واقع قرار بود با خواهر دختره که اسمش هیوا ست ازدواج کنه
دختره و پسره فامیل دور بودن پسره میشد پسرِ پسر عمویِ بابای دختره
پسره خیلی پولدار بود و طراحی لباس هم انجام می‌داد
 
آخرین ویرایش

PanahKamali123

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
14
پسندها
19
امتیازها
33
  • #1,198
سلام وقتتون بخیر
دنبال یه رمانم که اسم دختره یلدا و اسم پسره ایلیا ست
که دختره به زور با پسره ازدواج میکنه و پسره در واقع قرار بود با خواهر دختره که اسمش هیوا ست ازدواج کنه
دختره و پسره فامیل دور بودن پسره میشد پسرِ پسر عمویِ بابای دختره
پسره خیلی پولدار بود و طراحی لباس هم انجام می‌داد
احتمالا
رمان "چیزهایی هم هست"
از خانم "مهسا نجف زاده"
 

P€TRO$

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,199
سلام یه رمانی میخواستم که پسره اسمش محیاره دختره دندانپزشکه تو مطب برادر محیار کار میکنه بعد محیار و دختره اشنا میشن ازدواج میکنن ولی محیار عاشق دختر نیست بهش میگه الان فقط ازت خوشم اومده ولی بعد عاشقش میشه
فکر کنم رمان تقاص دلبستن باید باشه
 

Guneş.

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,200
سلام یه رمان بود که پدر دختره پلیس بود و تو خونشون بمب گذاشته بودن و دختره خانواده شو از دست داده بود دختره چادری بود فکر کنم اسمش یا فاطمه بود یا ستاره
بعد دختره رفت خدمتکار یه پسر شد که این پسر هم پلیس مخفی بود
آخرش دختره برای این که با این پسره انتقام خانواده شو بگیره همکاری کرد
و پسره دختره رو به خودش عقد کرد
این جلد یک رمان بود
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
66
عقب
بالا