متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

مهسا ذ

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
44
پسندها
66
امتیازها
103
  • #1,201
سلام یه رمان هست ژانر پلیسی داره
یه دختره که برنامه نویسی میکنه یه برنامه میسازه که برای امتحانش به سایت سازمان اطلاعات میره توی شمال دختره و دستگیر میکنن و برای امنیتش پیش یه سرگرد که خیلی مذهبی هستش میمونه ، یه برادر داره و با پدرش اصلا رابطه خوبی نداره یه دوست داره به نام دانیال که با بهترین دوستش بهش نامردی میکنن ، یه اسم خاصی هم داشت دختره
درست زمانی که سرگرد بهش اعتراف عاشقی میکنه دختره رو میدزدن ممنون میشم راهنمایی کنید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

hengameh79

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,202
سلام
من دنبال دوتا رمانم
۱_پسره عرب بود...دختره با برادر پسره دوست بود و پسره یهو ناپدید میشه و خانواده دختره میفهمن و اونو بیرون میکنن بعد مجبور میشه با برادر پسره ازدواج کنه
لعنتی اسمشو یادم نمیاد
۲_یه رمان مافیایی بود ک یه گروهی بودن ک هرکدوم اسم یه رنگ رو داشتن
اسم رییسشون هم سفید بود
دختره هم بنفش ک تک تیرانداز گروه بود.چند جلد بود‍♀️
 

99fateme78

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,203
ببخشید من قبلا یه رمان خونده بودم
که فکر کنم این دختره ساقی یا ساغر بود که تو خونه ی عموش زندگی میگرده و عاشق دختر عموش بوده
این دختر عموش با یه پسره دوست بوده که بردار دختره ( یعنی پسر عموی شخصیت اصلی) متوجه میشه و میره اون پسره رو میکشه
خانواده ی اون طرفم برای رضایت میخوان که ساغر تو خونه ی اونا خدمتکار باشه
خلاصه دختره به عنوان خدمتکار میره تو اون خونه که داداش همون پسری که مرده رو اونجا میبینه
پسره برای انتقام خون برادرش ساقی رو اذیت میکنه و....
ولی آخرش عاشق ساغر میشه و مجبورش میکنه که باهاش ازدواج کنه
 

M A H D I S

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
20
 
ارسالی‌ها
608
پسندها
8,972
امتیازها
24,973
مدال‌ها
37
سن
23
  • مدیر
  • #1,204
سلام یه رمانی قبلا خونده بودم که دختره فکر کنم مهندس هواپیما بود و پسره خلبان، پسره خیلی هم هوس باز بوده خواهرشو هم گم کرده بود، خود دختره هم عاشق پسرعموش بود که باهاشون زندگی میکرد که اتفاقاتی میفته که پسرعموش با یه دختر دیگه به اسم سورمه ازدواج میکنه کسی اسم این رمان رو میدونه؟
سلام، رمان دوون ژوانی رو چک کنید.
 
امضا : M A H D I S

sarajon

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,205
سلام من دنبال یه رمان بودم امیدوارم شما اسمشو بدونید.در مورد یک دختره بود تو زمان پهلوی که پدر و مادرشو از دست میده و با عموش بوشهر زندگی می کنه تا اینکه پزشکی تهران قبول میشه میره پیش عمه ش.اونجا عاشق پسرعمه ش منصور میشه اما میفهمه منصور یکی رو به اسم کیمیا دوست داشته و الان خارج از ایرانه. دختره با منصور نامزد میکنه اما همین که منصور میفهمه کیمیا برگشته دختره رو ول می کنه و بر میگرده پیش کیمیا که اونم در نهایت میگه من یکی دیگه رو دوست دارم از ایران میره دوباره
 

آرزوو

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,206
سلام
یه رمانی بود اسم دختره ژینا بود با دختر عموش تینا خیلی صمیمی بود تو خانوادشون ازدواج فامیلی ممنوع بود اما پسرعموش کامران از خارج میاد و عاشق هم میشن و بلاخره باهم ازدواج میکنن و چندسال بعد میرن خارج
تینا هم با پسرخاله ژینا به اسم ارش ازدواج میکنه
 

PanahKamali123

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
14
پسندها
19
امتیازها
33
  • #1,207

سلام من دنبال یه رمان بودم امیدوارم شما اسمشو بدونید.در مورد یک دختره بود تو زمان پهلوی که پدر و مادرشو از دست میده و با عموش بوشهر زندگی می کنه تا اینکه پزشکی تهران قبول میشه میره پیش عمه ش.اونجا عاشق پسرعمه ش منصور میشه اما میفهمه منصور یکی رو به اسم کیمیا دوست داشته و الان خارج از ایرانه. دختره با منصور نامزد میکنه اما همین که منصور میفهمه کیمیا برگشته دختره رو ول می کنه و بر میگرده پیش کیمیا که اونم در نهایت میگه من یکی دیگه رو دوست دارم از ایران میره دوباره
احتمالا
رمان "فراموشت خواهم کرد"
از خانم "لیلا مردانی"
 

E E E

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
6
امتیازها
0
  • #1,208
سلام ببخشید من یک رمانی رو خوندم ولی اسمش یادم رفته موضوع رمان این بود که یه دختری با مدارک پسر خاله مرحومش که اسمش متین بوده وارد یه دبیرستان پسرونه میشه وقتی وارد مدرسه میشه با چند نفر دعواش میشه کمی بعدش یه پسر دیگه از تیزهوشان به اون مدرسه انتقال پیدا میکنه مدرسه برای المپیاد یه تیم درست میکنه که دختره و اون پسری که از تیزهوشان اومده بود و اون چند تا از اون پسرایی که دختره باهاشون دعوا داشت هم بودن فقط یادمه یکی از دوستای شخصیت اصلی پسر اسمش نیما بود و یه صحنه هم یادمه که اینا تو مدرسه گیر افتاده بودن و شبم بود
 
امضا : E E E

DaNiMa

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
5
امتیازها
0
  • #1,209
سلام دوستان یه رمانی هست دختره در زمان سفر میکنه به گذشته میره باولیعهد ازدواج میکنه و ملکه میشه با دیو ها و شیطان میجنگه و در نهایت با کمک یه سیمرغ یا ققنوس یادم نیس پیروز میشه هر چی فکر میکنم اسمش یادم نمیاد اگر میتونین کمک کنین واقعا رمان رمان قشنگی بود
 

maryam88

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,210
سلام دوستان دنبال رمانی میگردم که دختره یه استاد داره ، استادش هم یه برادر داره که ریس شرکته، دختره به عنوان منشی میره داخل شرکت کار میکنه ولی با پسره دعواش میشه و از پسره کتک میخوره و ول میکنه میره تا اینکه پسره میره ازش معذرت خواهی میکنه. دختره مستقل میشه و داخل یه خونه جدا گونه زندگی میکنه. تا اینکه دختره با استادش و چند تا از دوستاشون میرن شمال و داخل ویلای پسره میمونن، پسره وقتی میفهمه از دستشون عصبانی میشه و با خواهرش یا استاده دعوا میکنه، دختره خیلی شیطون بوده طوری که نصف شب ها زنگ میزده و پسره رو از خواب بیدار میکرده . ممنون میشم اسمش رو بگید.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
65
عقب
بالا