مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Paeiz

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/9/22
ارسالی‌ها
4
پسندها
12
امتیازها
30
سطح
0
 
  • #1,181
سلام به همگی
یه رمانی بود درباره‌ی یک دختر دانشجو که توی زیر زمین خونه‌شون جدا از مادر و برادرش زندگی می‌کنه تا این‌که یه روز برادرش میگه می‌خواد به یکی از دوستای دانشجوی پزشکی‌ش زیر زمین و اجاره بده، سر همین اختلاف وقتی پسره میاد دختره شروع می‌کنه به اذیت کردن پسره تا این‌که پسره با یکی ازدواج می‌کنه و می‌ره اما، از اون زنش طلاق می‌گیره.
سوار بر بال سرنوشت
 

Paeiz

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/9/22
ارسالی‌ها
4
پسندها
12
امتیازها
30
سطح
0
 
  • #1,182
سلااام.من ی رمانی رو قبلا خونده بودم.اسم شخصیته رو یادم نیس.از اینجا شروع میشد که دختر فکر میکرد پسره بهش نامردی کرده واسه انتقام از خانواده اش و مجبور میشه با اون پسره ازدواج کنه و بعد از میفهمه که همچین چیزی نبوده...بعد کم کم عاشق پسره میشد و فلان
پسره ی بابای معتاد خلاف کار داشت که همش خانواده اشو اذیت میکرد و اینا.
خانواده دختره هم خیلی چادری و اینا بودن
ببخشید با این وضع توضیح دادنم
اسم شخصیت مردش فکر کنم داوود یا همچین چیزی بود شاید...
اگه اسمشو میدونین بگین لطفااا
تقابل
 

Paeiz

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/9/22
ارسالی‌ها
4
پسندها
12
امتیازها
30
سطح
0
 
  • #1,183
سلام ببخشید من دنبال رمانی میگردم که دختر در حال ازدواج با پسری بود که اصلیتش کرد بود و شب عروسیش پسره مجبور میشه بره و دختره رو به عقد دایی خودش در میاره بعد توی همون روستا زندگی میکنن دایی و دختره عاشق میشن میرن آلمان زندگی میکنن تا اینکه در خواست طلاق مرده میاد برای دختره و مجبور نیست برگرده روز فوت پدرش میرسه و خانواده دختره قبولی ندارن چون بچه داره و در اصل بچه برای دایی بود
عابر بی سایه
 

Mohadeseamani

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/9/22
ارسالی‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,184
یه رمانی بود که اسم دختره رز بعد از اینکه باباش میمره از امریکا میاد ایران و وارد خانواده مادریش میشه و پدر بزرگش داستان مادرش و مامان‌بزرگ براش تعریف میکنه آخرم معلوم میشه سرطان خون داره ولی خوب میشه با پسر داییش البته نوه داییش ازدواج میکنه
 

Mohadeseamani

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/9/22
ارسالی‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,185
رمانی که اسم پسره برسام بودش بعد نمیدونم چرا بیناییش رو از دست میده و دختره میگه یا چشماشو میدم به برسام یا خودمو میکشم بعدم خودکشی میکنه ولی نمیمره
 

Baranam

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
17/9/22
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,186
یه رمان هستش که به اینصورته فرزاد زن داره و استاد دانشگاه اسم زنشم نگین ولی این نگین بش نامردی میکنه و این فرزادم طلاقش میده این فرزاد یه دانشجو داره به اسم پناه ک با مادر مریضش زندگی میکنه و خیلی وقته عاشق فرزاده بعد این به دلایلی باهم همخونه میشن اسم شخصیتاش پناه و فرزاد ممنون میشم پیداش کنی
 
آخرین ویرایش

نفس باقری

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
1/10/22
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,187
سلام یه رمانی قبلا خونده بودم که دختره فکر کنم مهندس هواپیما بود و پسره خلبان، پسره خیلی هم هوس باز بوده خواهرشو هم گم کرده بود، خود دختره هم عاشق پسرعموش بود که باهاشون زندگی میکرد که اتفاقاتی میفته که پسرعموش با یه دختر دیگه به اسم سورمه ازدواج میکنه کسی اسم این رمان رو میدونه؟
 

fatemehsa

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/1/21
ارسالی‌ها
3
پسندها
6
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,188
رمان در مورد دختریه که با پسر خاله همکلاسی بعد این دختره پسرخاله اش رو دوست داره ولی پسره اونو نه دختره هم چادری یه قسمت هم مامان پسره به دختره انگشتر میده و اینکه دختره با یه پسره میخواد ازدواج کنه که روز عقد بهم میخوره
و پسر خاله اش دختره رو با خودش میبره
 

واران

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
24/9/22
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,189
سلام دوستان یه رمان بود دختره پدرش فوت شده و با مادرش زندگی میکنه مادرش دائم مهمونی ولی دختره نمیخواد مثل اون باشه برای یه کاری مادرش مدتی دختررو با دوست پسرش تنها میزاره اینا عاشق هم یشن بعد مادرش میاد و دختره میفهمه مادر واقعیش نیس
یادمه پسره یه خواهر گمشده هم داشت که خودکشی میکنه بعد مدتی
 

Narges.M

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
27/9/19
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #1,190
لطفا توروخداااااا من دنبال رمانی میگردم که مرده دندون پزشکه ،دوتا بچه داره یه دختر و پسر داره با زنش مشکل داره ،زنش با ی پسره به اسم فک کنم کسری که کافیشاپی در ارتباطه،دندونپزشکه با زنش میخواد جدا بشه اما بخاطر دخترشون جدا نمیشن ،خانمه ی مدت میره خونه قدیمی پدرش زندگی کنه اما بچهاش مشکل پیدا میکنن و مجبور میشه برگرده،،،دخترشون با دوست باباش رابطه پیدا میکنه و مامانش از دفترخاطرات دخترش متوجه میشه
رمان یک مشت خالی از زندگی
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
6
بازدیدها
58
عقب
بالا