متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Zari2308

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
9
پسندها
117
امتیازها
483
مدال‌ها
1
  • #1,421
ساام دوستان
یه رمان بود که چند سال پیش خوندم شخصیت اصلی رمان یه دختر که توی یه شرکت معمار بود از اونطرف دوست صمیمیش یه مادربزرگ مریض داشت که باید عمل قلب انجام میداد بزای پول عملش دخنر به رئیس شرکت گفت که رئیس شرکت یه شرط سخت واسش گذاشت
کسی یادش نمیاد؟؟؟
 

Shide

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
108
امتیازها
523
مدال‌ها
3
  • #1,422
سلام
رمانی بود که پسره ۳ تا زن صیغه ای داشت
اسم یکیشون زیبا بود و خیلی پسره رو دوست داشت
پسره عاشق زن آخریه میشه و یه داداشم داشت پسره که از زناش خوشش نمیومد.زن آخریه محجبه هم بود
 

sara.r

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,423
سلام
من دنبال یه رمانیم که دختره شیمی خونده بود با یه پسره دوست میشه..از پسره حامله میشه بعد دختره میره یه پارتی فیلمش پخش میشه پدر پسره که یه حاجی معروف بوده نمیزاره دختره با پسرش ازدواج کنه...بعد برادر پسره میمیره حاجی میگه باید زن برادرتو بگیره.
متشكرم
 

ارغوانی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
20
پسندها
45
امتیازها
40
  • #1,424
دخترا لطفا رمانی معرفی کنید که حریم ها رعایت شده باشه قلم قوی باشه موضوعش متفاوت باشه ممنون.
 

nazgoul

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
48
پسندها
134
امتیازها
503
مدال‌ها
1
سن
24
  • #1,425
سلام دنبال یه رمان میگردم اسم شخصیتهاش یادم نیست دختره خیلی شیطون بعد یه روز استاد جدیدشون میاد دختره نمیشناسدش کلی بلا سر استاده میاره وقتی میره خونه میفهمه استاده همون پسر عموشه که تازه از خارج برگشته کم کم عاشق پسر عموش میشه ولی اون دوباره برمیگرده میره خارج دختره افسرده میشه به پدر و مادرش میگه خونشونو عوض کنن بعد از پنج سال دوباره پسر عموش برمیگرده
کی گفته من شیطونم هستش
 
امضا : nazgoul

nazgoul

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
48
پسندها
134
امتیازها
503
مدال‌ها
1
سن
24
  • #1,426
دوستان کسی این رمان رو نخونده فقط اسم رمان رو یادم رفته شخصیتاش همه داستانو یادمه لطفا اگه خوندین جواب بدین
نه متاسفانه من تا حالا نخوندم به ندرت اسم رمان‌ها تو ذهنم می‌مونه
 
امضا : nazgoul

nazgoul

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
48
پسندها
134
امتیازها
503
مدال‌ها
1
سن
24
  • #1,427
سلام دنبال رمانی میگردم که دوسال پیش خوندم.
خلاصه:
دختری به اسم آوا از طرف خانواده ی خودش طرد میشه بخاطر اینکه لحظه ای به دنیا اومد که پدرش یعنی عزیز ترین پسر پدر بزرگش فوت کرد. می گفتن اون بد یومی میاره بخاطر همین همیشه اذیتش می کردن از کوچیکی ازش کار می کشیدن و حتی از دیدن مادرش هم محرومش می کردن تا اینکه دایی به بهانه ی یه سفر اون می خوابونه و تو جاده ای دور از روستای خودشون با کارت شناشنامه و مشخصات ولش می کنه. بعدش دختره بزرگ میشه و برای اینکه تو جامعه آسیب نبینه خودشو به شکل یه پسر در میاره که به چند نفر بدهکار میشه و از طرف همونا توی کوچه ی یک پسر پولدار چاقو می خوره. پسره هم دکتر بوده و می فهمه که اون دختره.
ببخشید طولانی شد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : nazgoul

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #1,428
سلام
رمانی بود که پسره ۳ تا زن صیغه ای داشت
اسم یکیشون زیبا بود و خیلی پسره رو دوست داشت
پسره عاشق زن آخریه میشه و یه داداشم داشت پسره که از زناش خوشش نمیومد.زن آخریه محجبه هم بود
پشت ابرهای سیاه
 

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #1,429
سلام
رمانی بود که پسره ۳ تا زن صیغه ای داشت
اسم یکیشون زیبا بود و خیلی پسره رو دوست داشت
پسره عاشق زن آخریه میشه و یه داداشم داشت پسره که از زناش خوشش نمیومد.زن آخریه محجبه هم بود
ببخشید اشتباه شد اسم رمان سایه های نفرت
 

هانانی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,430
سلام. یه رمانی بود که دختره با خانواده عموش زندگی میکرد و عاشق پسرعموش بود. پدر دختره اسایشگاه بود و مادرش هم تو تصادف مرده بود. زن عموی دختر خیلی باهاش خوب برخورد نمیکرد و مخالف ازدواجشون بود. اخر داستان هم غهمیدن پسر ام اس داره ولی پایانش خوش بود. وسط های داستان هم دختره به مدت موتاهی با خاله اش رفت کانادا که اززپسره دور بمونه.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
63
عقب
بالا