- ارسالیها
- 1
- پسندها
- 3
- امتیازها
- 0
سلام ببخشید یه رمان بود که پسره بخاطر اینکه شب عروسی عشقش بهش نامردی میکنه میره بعد ازمدتی دیوونه عصبی میشه بعد یه دختر دبیرستانی میبینم فکر میکنه عشقش همون که ترکش کرده
مادر پسره میگه باهاش ازدواج کن تا پسره خوب سه دختره قبول نمیکنه بعد مادر پسره با کلی خواهش بهش میگه بیاد باهاشون سفر شمال تا حال پسره خوب شه بعد خوب میشه عاشق هم میشن میشه اسم رو بگید لطفا
مادر پسره میگه باهاش ازدواج کن تا پسره خوب سه دختره قبول نمیکنه بعد مادر پسره با کلی خواهش بهش میگه بیاد باهاشون سفر شمال تا حال پسره خوب شه بعد خوب میشه عاشق هم میشن میشه اسم رو بگید لطفا