متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Armyta.5866

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
10
امتیازها
30
  • #1,981
سلام یک رمان خوندم که سه تا دختر به اسم های نفس و عسل و شقایق که توی دانشگاه با یه تا پسر آشنا می شوند چیز زیادی ازش یادم نیست که فقط میقعی که می خواستند باهم به مسافرت بروند ماد نفس میگیه برو دنبال مادربزرگم که وقتی دنبالش میزند برخلاف سنش رفتارهای جوان پسند و .... دارد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mers~

Armyta.5866

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
10
امتیازها
30
  • #1,982
توروخدا کسی نیست این رمان بشناسه من در یلی رمان دوست دارم دارم دیوونه میشم الان چند روز دارم بهش فکر می کنم ولی هر چی فکر کردم اسمش به یاد نیاوردم
 

Mahsi

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
4
امتیازها
0
  • #1,983
سلام دوستان
یک رمان خونده بودم که الان اسمش یادم نیست
دختری بود که تنها با پدرش در آپارتمان زندگی میکرد طبقه ای پایین هم خانواده عموش بود بعد این دختر پسر عموی بزرگش رو دوست داشت و پسر عموهه محلش نمیذاشت و با پسر عموی دومی خیلی رفیق بود.پسر عموی دومی خیلی هواش رو داشت وسط های رمان هم پدرش میمیره و این دختر هم با پسر عموی دومیش ازدواج میکنه و مشکلاتی براش پیش میاد ، یک پسری هم مزاحمش میشد
کسی اسم رمان رو میدونه ممنون میشم بگه
خواهشاااا این رو کسی میدونه جواب بده
 

mahsa.khzbn

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
5
امتیازها
0
  • #1,984
سلام بچه ها
من یه رمانی خونده بودم چند سال پیش درمورد یه دختری بود که نخبه بود تو خانوادشون انگار پدرش هم نخبه بود و در آخر قصه ترورش میکنن یه پسری به عنوان معلمش بهش و به خانوادش نزدیک میشه به اسم امیر که به هم علاقمند میشن
یکی از دوست های خانوادگیشونم پسره فیزیک میخوند و اونم نخبه بود و به دختره علاقه داشت دختره به وسیله ی پلیس ها فرار میکنه از دست تروریست ها و بعد چند سال سر قبر پدر مادرش امیر رو میبینه که نامزد داره تا همین جاشو یادمه ممنون میشم اسمش رو بگید❤
 

Armyta.5866

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
10
امتیازها
30
  • #1,985
رمان بلاخره پیداش کردم به اسم دانشگاه دختران شیطون با نقش نفس و مهسا و عسل و ... خیلی طنز پیشنهاد می کنم بخونید آن را از خنده روده پر می شوید
 

Maryamm1402

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,986
سلام دوستان من به دنبال رمانی هستم که ۴تاخواهرن که همراه مادرشون در خونه سرایدار میشن یکی از خواهرا حرف نمی زنه یکی از دخترا دانشجو و هکلاسیش پسر صاحب خونه کلکلی یه کوچولو داستان .
 

Maryamm1402

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,987
سلام دوستان دنبال رمانی هستم که ۳ دوست از شمال دانشگاه تهران قبول میشن و خونه عمه یکی از دخترا تهران و ۳ تایی میرن خونه عمه بعدش یکی از دخترا با پسر عمه جور میشه
 

melin f

نویسنده ادبیات
سطح
13
 
ارسالی‌ها
484
پسندها
3,067
امتیازها
17,083
مدال‌ها
15
  • #1,988
سلام دوستان دنبال یک رمان میگردم که کمی تخیلی بود اینجوری بود که یه پسره که اسمش نیما بود در حین پرواز هواپیماش سقوط میکنه و وسط یه قبیله ی سرخ پوست بیدار میشه و دختر رییس قبیله چون فارسی بلد بوده ازش مراقبت میکرده بعد که اینا عاشق هم میشن دختره باهاش میاد ایران و نمیدونم کیه پسره به دروغ میگه که اینا خواهر برادرن (چون مادر پسره هم مثل سقوط کرده بوده و توی همین قبیله به هوش میاد و مجبور میشه با رییس قبیله که همون بابای دختره بوده ازدواج کنه...دختره هم از مامانش فارسی رو یاد گرفته بوده) ولی بعدش میفهمن دروغ بوده و پسره بچه ی واقعی مامانش نبوده.( دختره برگ میخورده و...)
رمان سبد عشق
 
امضا : melin f

گلادیور

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
4
امتیازها
0
  • #1,990
سلام اسم رمانی که دختری به اسم آهو که پدرومادرشو از دست داده کنارعموش زندگی میکرده ولی چون پسر عموش خیلی اذیتش میکرده یه خیر که اسمش حاج یاسین بوده باهاش عقد میکنه چیه؟
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
66
عقب
بالا