متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Noora_Gh

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
107
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
6
سن
16
  • #421
سلام. قبلا یک رمان خونده بودم، دختره آرام و پسره آراد بودن.
دختره چادری بود، اومد شرکت پسره، پسره و دوستش، همش تلاش میکردن دختره رو اذیت کنن.
وقتی پسره فهمید عاشق دختره شده، باهاش ازدواج کرد، اما مجبور شد طلاقش بده.
در آخر دوباره ازدواج کردن البته...
کل داستانش رو یادمه، اسم رمان یادم نیس!
از شما، دوستان،کسی میدونه؟
 
امضا : Noora_Gh

fati_agri

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
5
امتیازها
0
  • #422
سلام خوبید خسته نباشین
یه رمانی بود چند سال پیش خونده بودم یه دختری بود پزشک بود اولش از تو بیمارستان شروع میشه که دختره از تو اتاق عمل اومده بیرون همینجور تو راه رو پوششو در میاره دختره یه بیماری داری که باید بهش یه امپولیرو بزنن تا خوابش بببره اگ اون امپولو نزنن دختره میره تو کما دختره قبلا ازدواج کرده بوده یه روز شوهرش اینو میزاره میره همون اول رمان دختره وقتی میخواستش سوار ماشین شه میخواد بیفته زمین که یه پسره ای میگریتش دخترم تا چشمش به چشمای پسره میفته خوابش میبره بعد این پسره به عنوان روانپزشک میاد شبا خونه اینا تا دختره خوابش ببره یک روز دختره میفهمه این همون شوهر سابق خودشه
یک چیز دیگم که ازش یادمه اینکه دختره از شوهر سابقش حامله...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

fati_agri

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
5
امتیازها
0
  • #423

سلام!
من یه رمان رو نصفه خوندم، داستانش درباره‌ی دوتا دختره که بیش از حد فقیرن و اولش از دست کسایی فرار کردن. دوست دختره چاقو خورده بود و اینا توی جاده بودن و دختره می‌ره جلوی یه ماشین که ماشین وایمیسته و یه پسره از ماشین پیاده میشه و بهش توهین می‌کنه، اما دوستش که پیاده میشه، آرومش می‌کنه و میگه چرا اینجا ایستاده که جواب میده دوستم چاقو خورده. خلاصه وقتی سوار ماشینشون میشن، پسر اولیه به دختره کلی توهین می‌کنه که ندید بدیده و فقیر و بی‌کس و کاره که دختره هم هرچی از دهنش درمیاد بارش می‌کنه و دوست پسره هم با تأسف نگاهش می‌کنه. بعد دختره با داداشش زندگی میکرد که یه روز که کار پیدا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ana.A

نو ورود
سطح
7
 
ارسالی‌ها
37
پسندها
689
امتیازها
3,603
مدال‌ها
7
  • #424
سلام روز بخیر
ببخشید یه رمانی هست که فقط یک قسمتیش یادم هست لطفا کنید پیداش کنم .
دختر و پسر میرن فروشگاه دختره سر لج کلی خوراکی میخره موقعی هم که از فروشگاه میان بیرون به پسر کمک نمیکنه که خوراکی ها رو بیاره و هر چی پسر بهش میگه سوییچ رو از جیبم در بیار گوش نمیده همون موقع یه پیرزنی رد میشد(جمله اش رو دقیق یادم نیست ) دختر هم دختر های قدیم این دختره به شوهرش یه کمکی هم نمیکنه . دختر با حرص میره سوییچ رو در میاره و در ماشین رو باز میکنه و پسره به حرص خوردن دختر میخنده و بهش تیکه میندازه.
سلام رمان "همسایه من "رو چک کنید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

مهسا ذ

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
44
پسندها
68
امتیازها
103
  • #425
سلام
یه رمان هست مرده بعد از چند سال از اسارت برمیگرده متوجه میشه همسرش با برادرش ازدواج کرده ارتباطش و با خانوادش قطع میکنه ، خودش پزشک برای کمک به زنی با اون ازدواج سوری میکنه و با اون زن و بچش به دیدین خانوادش میره ممنون میشم راهنمایی کنی.
 
آخرین ویرایش

Miss.nabati

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
7
پسندها
18
امتیازها
33
سن
25
  • #426
در همسایگی گودزیلا...
اسم دختر رها بود و اسم پسره رادوین درسته؟!
نه تو این رمان دختره خریدش زیاد بود و توی فروشگاه دختری رادوین رو میبینه و رادیون واسه ی اینکه از دستش راحت میگه رها همسرمه
رها هم سر لج میگه بچه داریم اسمش کیارش یک سالشه و براش پوشک از اون فروشگاه میخرن وقتی از فروشگاه میرن بیرون رادوین سر رها داد میزنه پیرزنی میبینه و دعواش میکنه رادوین رو.
 

Mohade

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
  • #427
سلام من دنبال یه رمانم که دختره با پسری که دوسش داره نامزد میکنه اسم پسره ایلیا بود پسره مرتکب یه قتل میشه واسه همین دختره هم برای رضایت گرفتن با برادر فرد کشته شده ازدواج میکنه و باهاش میره مشهد
کسی اسم این رمانو میدونه؟
اسم رمان شقایق از دل آرا دشت بهشت
 

Shaghayegh85

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
5
امتیازها
0
  • #428
سلام دوستان
دنبال یه رمانی میگردم که شخصیت اصلی دختر نویسنده بود و تو خارج زندگی میکرد که اونو از خارج میارن ایران تا فیلمنامه یه فیلم تاریخی رو بنویسه و یه پلیسم محافظش میکنند .دختره خیلی شیطون بود و همش سر به سر محافظش میزاره
 

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #429
سلام دوستان
دنبال یه رمانی میگردم که شخصیت اصلی دختر نویسنده بود و تو خارج زندگی میکرد که اونو از خارج میارن ایران تا فیلمنامه یه فیلم تاریخی رو بنویسه و یه پلیسم محافظش میکنند .دختره خیلی شیطون بود و همش سر به سر محافظش میزاره
سلام" بادیگارد اجباری "
 
امضا : حیران

Ab_gun

رفیق جدید انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
85
پسندها
1,713
امتیازها
9,578
مدال‌ها
7
  • #430
سلام. من دنبال یه رمانم که توش دو تا خواهر بودن که یکیش حسابدار بود.مادر این دخترا مرده بود و حالا اسمش بد در رفته بود، دختر بزرگتر دنبال علت و گذشته مادرش بود که یه روز با پدرش مهمون یه خونه مجلل میشن از فامیلای گذشته مادرش و دوست باباش.
تو این خونه الوند نامی بود که بعدا عاشق دختره میشه و دختر تو شرکت این با سفارشای مادر الوند کار میکنه و دو تا از دوستای الوند که نامردی کرده بودن دستشونو رو میکنه. باباش انگار مادرشو کشته بوده یا نمیدونم. یه پیری هم بوده تو روستاشون که فکر میکزدن جادوگره و دعانویسه‌.
بعد معلوم میشه دختر توهمی هم بوده و فک میکرده نامزدش هنوز زنده‌س.
نمیدونم مال این انجمن بود یا انجمن دیگه.
از کل رمان فقط اسم الوند یادمه. اسم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ab_gun

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
67
عقب
بالا