مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

[Negin.19]

سلام من ی رمان خوندم که الان اسمشو یادم نیست
دختره که اسمش یادم نیست دوس پسرش ب اسم متین فوت میکنه و اینکه خیلی ناراحت بوده بعد ی مدت از طریق ی دوستی با ی آقایی آشنا میشه و قرار میزارن که بشه طراح دوخت مزون اون آقا و اینکه دوتاشونم عاشق هم میشن ( آقاهه هم خیلی مغرور بود )

 

[Aynaz74]

سلام من ی رمان خوندم که الان اسمشو یادم نیست
دختره که اسمش یادم نیست دوس پسرش ب اسم متین فوت میکنه و اینکه خیلی ناراحت بوده بعد ی مدت از طریق ی دوستی با ی آقایی آشنا میشه و قرار میزارن که بشه طراح دوخت مزون اون آقا و اینکه دوتاشونم عاشق هم میشن ( آقاهه هم خیلی مغرور بود )

رمان سرکوب

 

[samajam]

سلام من دنبال یه رمان میگردم راجب دختری که مادر نداره با پدرش که متخصص قلب زندگی میکنهو مهوجه میشه که دخهر پدرش نیست و مادرش عشق پدر الانش بوده که پدر واقعیش فک میکرده که مادرش بهش نامردی کرده پدر اینم که میبینه بچه عشقش اینجوریه برش میداره میبره خودش بزرگ کنه اسم دختره باران اگه اشتباه نکنم و این وسط دختر هم عاشق پسری میشه که پلیسه نوه ای زنیه که تو خونشون زندگی میکنه اسم پدر واقعی دختره مهرداد بود اگه اشتباه نکنم

 

[samajam]

سلام من دنبال رمانی ام که فک کنم اسمش دختر من بود راجب دختری که پدرش متخصص قلب و دکتر متوجه میشه که پدرش پدر واقعی اون نیست اسم پدر واقعیش مهرداد یا مهیار یه همچین چیزی بود جریان اینجوریه که پدرواقیش به مادرش شک میکنه فک میکنه بچه واقعیش نیست چون فک کنم نمیتونسته بچه دار بشه دختر هم نا رسه به دنیا میاد و مشکل تنفسی داره پدر الان دختر عاشق مادرش بوده وقتی میبینه بچه عشقش رو کسی نمیخواد با خودش میبره بزرگش میکنه هیچ وقتم ازدواج نمیکنه این وسط دختره بزرگ میشه عاشق نوه ای زنی که اونجا زندگی میکنه میشه فک کنم اسم زنه خاتون بود اسم پسره ارشیا که پلیسم هستجهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[mademoiselle.asal]

اسمش رو نمیدونید؟

سلام شبتون بخیر، رمانی بود راجب دختر و پسری که رابطه فامیلی داشتن اگه اشتباه نکنم دختردایی پسرعمه بودن یا بالعکس، پسره دختری دوست داشت که اسمش فکرکنم نازنین بود که باهم نامزد بودن بعدجون برعلیه پسره نقشه داشت فکرکنم میخواست بکشتش . دختردایی پسره پشت در میشنوه فالگوش ایستاده بوده و میخواد نجاتش بده برای همین تو اتاق پسره رو میبوسه و خانوادش دراتاق بازمیکنن و اونارومیبینن . و میگن باید باهم ازدواج کنن . ادامه اش هم سفررفته بودن...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Shide]

سلام من ی رمان خوندم که الان اسمشو یادم نیست
دختره که اسمش یادم نیست دوس پسرش ب اسم متین فوت میکنه و اینکه خیلی ناراحت بوده بعد ی مدت از طریق ی دوستی با ی آقایی آشنا میشه و قرار میزارن که بشه طراح دوخت مزون اون آقا و اینکه دوتاشونم عاشق هم میشن ( آقاهه هم خیلی مغرور بود )

رمان سرکوب
پسری که فوت میکنه اسمش ارشیاست

 

[Bangtwice]

سلام خسته نباشید من دنبال یه رمان دوجلدی که داستان ازاین قراره که یه دختره پدر و مادرش داخل ویلای پدر بزرگ و مادربزرگش به طور عجیبی میمیرن بعد این دختره پس از سالها با دوستاش میره اونجا و متوجه میشه دلیل اصلی مرگ پدر و مادرش چی بوده و تو اون ویلا یه باغ پشتی ای بوده که اجازه نداشتن برن داخلش ولی دختره میره و یه عروسک میبینه و اینا بعد جلد دومش هم درباره ی بچه ی همون دختره که کارکتر فصل اول بود هست که اونم دزدیده میشه و عاشق یه گرگینه میشه و اینا ممنون میشم اگه اسمش رو میدونید بگید و من فک کنم اسم جلد دومش اسم همون بچه ی دختره باشه

 

[زهرا فاطمی]

سلام من یه رمان میخوندم اسمش رو یادم رفته در مورد یه دختر بود یه مرد میدزدتش مرده خبلی با نفوذ بود بعد دختره یه نفر دیگه رو میخواسته پسره بهش نامردی میکنه دختره پناه میبره به یه پیرمرد و پیرزن که بعد مشخص میشه دایش بوده فقط میدونم مرده یه دستیار داشت به اسم نادر فکر کنم اسم مرده پولاد بود دختره یه خواهر دوقلو هم داشت اسمش فکر کنم کتایون بود که عموش به سرپرستی گرفتش رمان آنلاین بود

رمان فراری

 

[Sanieh]

سلام خسته نباشید من دنبال یه رمان دوجلدی که داستان ازاین قراره که یه دختره پدر و مادرش داخل ویلای پدر بزرگ و مادربزرگش به طور عجیبی میمیرن بعد این دختره پس از سالها با دوستاش میره اونجا و متوجه میشه دلیل اصلی مرگ پدر و مادرش چی بوده و تو اون ویلا یه باغ پشتی ای بوده که اجازه نداشتن برن داخلش ولی دختره میره و یه عروسک میبینه و اینا بعد جلد دومش هم درباره ی بچه ی همون دختره که کارکتر فصل اول بود هست که اونم دزدیده میشه و عاشق یه گرگینه میشه و اینا ممنون میشم اگه اسمش رو میدونید بگید و من فک کنم اسم جلد دومش اسم همون بچه ی دختره باشه

«ملورین». جلد دومش هم «به من بگو کی هستم»

 

[msih]

سلام دوستان ی رمان بود دختره اموزشگاه زبان میزنه بعد خواهر پسره رها اونجا منشی میشه جریان پسره اینجوریه ک ی پیر مرده ده تا بچه رو ک بی سرپریتن رو ب سرپرستی میگیره تا بزرگ شن این پسره و رها خواهر برادر ناتنین تو خونه پیرمرده خواهر برادر هم شدن ی جورایی بعد این پسره میا با دختره ک صاحب اموزشگاه هست صحبت کنه ک حواسش ب خواهرش رها باشه اینجوری اشنا میشن در ضمن پسره طلافروشی داره تهشم فکر کنم ازدواج میکنن اگ کسی اسم این رمانو میدونه لطف کنه بگه