- ارسالیها
- 617
- پسندها
- 7,282
- امتیازها
- 21,973
- مدالها
- 18
- نویسنده موضوع
- #21
اینکه دختره زیادی سالم بود! یعنی زیادی بی عیب نقص بود، آن هم در چنین خانوادهای که به قول امروزی ها زیادی(اوپن مایند) بودند. باید منتظر بچهها بمانم. رامین و سجادی پی آشناها و دوستان صمیمی مقتول رفته بودند. و احمدآبادی پی پرینت حساب و مکالمات.
با دقت به اظهارات خانوادهاش، دوباره گوش کردم. کلا دختر زندگی پارادوکس واری داشته. در چنین خانوادهای، اینقدر اخلاقی زندگی کرده! در نهایت این مدلی مرده!
چشمانم را بسته بودم. که دستی به شانه ام خورد. لبخند زدم. علی بود.
- ناهار گرفتم، بزنیم؟
- بزنیم.
هندزفری را روی میز گذاشتم. در بالکن را باز کردم. ساعت چهار عصر بود و هوا بگی نگی سرد.
جعبه پیتزا را باز کرد. با دو قوطی هایپ. بوی پیتزا بعد چندین ماه، خیلی اشتهاآور بود. خندیدم.
- علی دایی خبراییه؟...
با دقت به اظهارات خانوادهاش، دوباره گوش کردم. کلا دختر زندگی پارادوکس واری داشته. در چنین خانوادهای، اینقدر اخلاقی زندگی کرده! در نهایت این مدلی مرده!
چشمانم را بسته بودم. که دستی به شانه ام خورد. لبخند زدم. علی بود.
- ناهار گرفتم، بزنیم؟
- بزنیم.
هندزفری را روی میز گذاشتم. در بالکن را باز کردم. ساعت چهار عصر بود و هوا بگی نگی سرد.
جعبه پیتزا را باز کرد. با دو قوطی هایپ. بوی پیتزا بعد چندین ماه، خیلی اشتهاآور بود. خندیدم.
- علی دایی خبراییه؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر