- ارسالیها
- 1,516
- پسندها
- 16,391
- امتیازها
- 39,073
- مدالها
- 39
- نویسنده موضوع
- #11
دستش را نزدیک دهانش برد و سرفهای زد. از چهرهاش مشخص بود صدایش را کاملاً برای سخنرانی صاف کرده و اطمینان کامل دارد. کوتولهی دیگری که کوتاه قد بود به کنارش آمد و نامهها را از دستش گرفت. بعد با راهنمایی کوتولهی ارشد، دوباره نامهها را به دستش میداد و او با بازگشایی مهر و موم متحوایشان را فاش میکرد.
مهر و موم نامهی اول که گشوده شد، مارتین نفسش را در سینه حس کرد. به نگاههای مشتاق پدرش و اسقف پیر نگاهی انداخت. امیدوار بهنظر میرسیدند. یا پیشگوییهای ساحره اشتباه از آب در میآمد و او انتخاب نمیشد، یا هم نامش یکی از آن چهار نام بود و مورد تحسین اسقف و پدرش قرار میگرفت. اگر او انتخاب میشد، به حتم چیزی در شارلو تغییر میکرد. این چیزی بود که ساحره گفته بود.
کوتولهی ارشد...
مهر و موم نامهی اول که گشوده شد، مارتین نفسش را در سینه حس کرد. به نگاههای مشتاق پدرش و اسقف پیر نگاهی انداخت. امیدوار بهنظر میرسیدند. یا پیشگوییهای ساحره اشتباه از آب در میآمد و او انتخاب نمیشد، یا هم نامش یکی از آن چهار نام بود و مورد تحسین اسقف و پدرش قرار میگرفت. اگر او انتخاب میشد، به حتم چیزی در شارلو تغییر میکرد. این چیزی بود که ساحره گفته بود.
کوتولهی ارشد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش