متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار محبوبه بزم آرا

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 18
  • بازدیدها 649
  • کاربران تگ شده هیچ

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
با من بگو چگونه به پایان رسیده ام!
با من که در حوالی قلبت تپیده ام
تقویم من به نیمه رسید و هنوز هم
من نیم دیگر دل خود را ندیده ام
پاییز میوزد به درختان و من هنوز
از فصل خنده های تو سیبی نچیده ام
 

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #2
با من بگو چگونه به پایان رسیده ام!
با من که در حوالی قلبت تپیده ام
تقویم من به نیمه رسید و هنوز هم
من نیم دیگر دل خود را ندیده ام
پاییز میوزد به درختان و من هنوز
از فصل خنده های تو سیبی نچیده ام
مرا به دورترین نقطه می دهد پژواک
دو چشم قهوه ای از جنس سنگ کوهستان..
 
امضا : بَهآرنارنج
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #3
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #4
نبود غیر خدا هیچ کس تو تابیدی

که پرستاره کنی گنبد کبودم را ..
اندوه بی تابی که با من می وزد در باد
اندوه آرامی که می خوابد در آغوشم
هر صبح با زنگ صدایش می پرم از خواب
در استکان شکوه هایش چای می نوشم
 
امضا : بَهآرنارنج
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #5
اندوه بی تابی که با من می وزد در باد
اندوه آرامی که می خوابد در آغوشم
هر صبح با زنگ صدایش می پرم از خواب
در استکان شکوه هایش چای می نوشم
مرا ز غربت این کوچه دور خواهد کرد

طلوع می‌کند از سمت آسمان مردی

نگاه پنجره را غرق نور خواهد کرد

هزار حنجره آواز سبز و شورانگیز

نثار این نفس سوت و کور خواهد کرد
 
امضا : m.sina

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #6
مرا ز غربت این کوچه دور خواهد کرد

طلوع می‌کند از سمت آسمان مردی

نگاه پنجره را غرق نور خواهد کرد

هزار حنجره آواز سبز و شورانگیز

نثار این نفس سوت و کور خواهد کرد
دچار این همه اندوه های پی در پی

که ریخت بر دل من آسمان ابری دی

برقص دشت پریشانی مرا درباد

بریز غربت چوپانی مرا درنی
 

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #7
دچار این همه اندوه های پی در پی

که ریخت بر دل من آسمان ابری دی

برقص دشت پریشانی مرا درباد

بریز غربت چوپانی مرا درنی
يك روز با ظهور تو تعبير مي‌شوم



اي آخرين دليل غزل بي صداي تو
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #8
دچار این همه اندوه های پی در پی

که ریخت بر دل من آسمان ابری دی

برقص دشت پریشانی مرا درباد

بریز غربت چوپانی مرا درنی

يك روز با ظهور تو تعبير مي‌شوم



اي آخرين دليل غزل بي صداي تو
وزید موج پریشانیش به مردابم
اگر چه از شب مویش شکن نداد به من

خدا زبان مرا آسمان ترین می خواست
که غیر نام عزیزش سخن نداد به من
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #9
وزید موج پریشانیش به مردابم
اگر چه از شب مویش شکن نداد به من

خدا زبان مرا آسمان ترین می خواست
که غیر نام عزیزش سخن نداد به من
نه با خودش چمدان برد، نه کتاب، نه عشق

زنی که گمشده در ازدحام راه آهن!
 
امضا : فلورا.

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #10
نه با خودش چمدان برد، نه کتاب، نه عشق

زنی که گمشده در ازدحام راه آهن!

نمی شود که سرانگشت من گره بزند
مسیر موی شما را به بادهای جهان؟

نمی شود که در آغوش من رقم بخورد
میان اینهمه تردید، کفر یا ایمان
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا