متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

داستان کوتاه در حال تایپ داستان کوتاه ماهیت دراماتیک قتل | سونیا جباری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع MONTE CRISTO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 685
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

MONTE CRISTO

کاربر قابل احترام
سطح
44
 
ارسالی‌ها
4,600
پسندها
50,314
امتیازها
77,373
مدال‌ها
77
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #1

کد: ۴۸۷
ناظر: AROHI ❥لیلیِ او

نام داستان: ماهیت دراماتیک قتل
نام نویسنده: سونیا جباری
ژانر: #جنایی #مافیایی

خلاصه:
گاهی کائنات همه زورش رو میزنه تا در مسیری قرار بگیری که به سه حرف منتهی میشه...قتل! درست در این لحظه که توی یه وحشی‌گری تمام عیار شریک شدم و دست‌هام غرق در خونه، به حقایق دراماتیکی هم پی می‌برم، حقایقی که هر کسی رو از خود بیخود می‌کنه و مثل خوره عقل روبه مرگم رو می‌بلعه‌؛ ولی ای کاش همه چیز با این نمایش مضحکانه فیصله پیدا می‌کرد! بالأخره چیزی که ازش می‌ترسیدم داره سرم میاد...دست انتقامی از گور بیرون اومده و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : MONTE CRISTO

RahaAmini

نویسنده انجمن
سطح
41
 
ارسالی‌ها
1,804
پسندها
45,756
امتیازها
63,073
مدال‌ها
52
  • #2
داستان (1).jpg
"والقلم و مایسطرون"
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن داستان خود،

خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین **♡ تاپیک جامع مسائل مربوط به داستان‌کوتاه ♡**

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با داستان به لینک زیر مراجعه فرمایید!
♧♡ تاپیک جامع برای مسائل رمان نویسی ♧♡

برای انتخاب ژانرِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MONTE CRISTO

کاربر قابل احترام
سطح
44
 
ارسالی‌ها
4,600
پسندها
50,314
امتیازها
77,373
مدال‌ها
77
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #3
بسمه او

ترس عین سرطانه...سرطانی که کل وجودت رو بازیچه‌ی رنج‌‌های ناتموم می‌کنه. کاش این ترس بدخیم یکم روی خوش نشون می‌داد و اینجوری منو با اشکام رسوای این جمع نمی‌کرد. خودمو درک نمی‌کنم چرا اینجام؟ چرا دارم به این رذالت تن میدم؟ کاش...کاش چاره‌ی دیگه‌ای بود اون وقت از دست این آدم‌های عوضی تا ته دنیا فرار می‌کردم. دست‌های عرق کرده‌ام می‌لرزه و اشک‌هام به خاطر گزگز سرم با شدت بیشتری می‌باره. هیچ روزنه‌ی امیدی نیست، حالا که اینجام راه نجاتی وجود نداره.
به یکباره چنگ‌هاش توی موهای بلندم محکم‌تر میشه و تیزی درد سر پرهیاهوی من رو هول‌زده به آغوش خودش دعوت می‌کنه. نگاه به اشک نشسته‌‌ام پی منبع درد رو می‌گیره و توی تاریکی محیط به چشمای ریز غرق در آرایش اِلایزا می‌رسه. آخ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : MONTE CRISTO
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا