متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان برگرد جبران می‌کنم | حامی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Asal.k85
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 153
  • بازدیدها 6,990
  • کاربران تگ شده هیچ

Asal.k85

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
663
پسندها
2,787
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #81
اشک‌هایش چکید شونه‌ام رو خیس کرد.
آروم پر بغض گفت:
- آوین دارم می‌میرم.
حس کردم قلبم ایستاد.
سریع شماتت بار گفتم:
- زبونت رو گاز بگیر این چه حرفیه؟
-اگه این حالم مرگ نیست پس چیه؟ آوین دارن با غیرتم بازی می‌کنن دارن ازم می‌گیرنت! آوین من می‌میرم اگه تو رو ازم بگیرن. آوین بگو پیشم می‌مونی! بگو تا آخرش کنارم هستی؟ بگو؟ آوین بگو؟ بگو برای منی؟ بگو قرارِ مادر بچه‌هام بشی؟ بگو می‌مونی با من؟
بهت‌زده به حالاتش چشم دوختم. خدایا چی‌شده بود؟
سکوتم که طولانی شد. سر از روی شونه‌ام برداشت با قیافه‌ای که کمی بهت‌زده بود. نگاه قیافه‌ی مات من کرد. دست دو طرف صورتم گذاشت و پر التماس گفت:
- آوین می‌مونی باهام؟ هوم؟ آوین؟!
به سختی آب دهنم رو قورت دادم و لب به سخن گفتن باز کردم و آروم گفتم:
- فرهاد چی داری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
663
پسندها
2,787
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #82
به خودم که اومدم. با دیدن یخچال خالی چشم‌هام گرد شد.
یعنی چی؟ یخچال که الان پر بود؟ من هنوز گشنمه!
در فریزر رو باز کردم. با دیدن بسته‌ی گوشت چشم‌هام برق زد. عجیب هوس گوشت سرخ کرده، کرده بودم.
بسته‌ی گوشت رو بیرون آوردم و توی آب گرم گذاشتم.
آشپزخونه کمی کثیف شده‌بود؛ پس تا یخ گوشت آب بشه تمیزش کردم.
کمر صاف کردم و طی رو گوشه‌ای گذاشتم.
خمیازه‌ای کشیدم. عجیب دلم‌ می‌خواست برم بخوابم.
گوشت‌ها رو توی سبدی گذاشتم با گذاشتن یه بشقاب زیر سبد توی یخچال جاش دادم.
با این‌که‌ نگران فرهاد بودم ولی خیلی خوابم‌ می‌اومد جوری که حتی همون چهار قدم تا اتاق رو هم یه طور برداشتم.
***
میون خواب و بیداری بوسه‌ای که روی موهام نشست رو حس کردم. هومی کردم و آروم و خواب‌آلود دست به صورت فرد کشیدم با صدای خش‌دار و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
663
پسندها
2,787
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #83
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
663
پسندها
2,787
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #84
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
663
پسندها
2,787
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #85
***
با کرختی بدنم رو تکون دادم و بلند شدم. روی تخت بودم! دلم حموم سر صبحی می‌خواست.
نگاهی به ساعت انداختم. ساعت نزدیک یازده بود. مثل این‌که باید جمله‌ام رو عوض کنم حموم دم ظهری دلم خواست.
بیخیال شونه‌ای بالا انداختم و به سمت کمد رفتم. حوله بلندی که مال فرهاد بود بدجور چشمم رو گرفت. پس همون رو برداشتم و به سمت حموم رفتم.
به این باور رسیدم صد و هشتاد که هیچ بلکه هفتصد و بیست درجه تغییر کردم. جوری که توی حموم کنسرت زنده راه انداخته بودم.
با بخاری که دیگه داشت زیاد می‌شد بالاخره دل از آب کندم. و بیرون اومدم.
نشسته روی تخت دیدمش.
لبخندی تحویلم داد و با شیطنت گفت:
- حیف کنسرت زنده رو از دست دادم، در رو چرا قفل کردی و من رو از این نعمت محروم؟
تک‌خنده‌ای کردم. گفته بودم دلم می‌خواد فقط بخندم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
663
پسندها
2,787
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #86
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
663
پسندها
2,787
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #87
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
663
پسندها
2,787
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #88
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
663
پسندها
2,787
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #89
سلام سلام!

جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
663
پسندها
2,787
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #90
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Asal.k85

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا