• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ هفت هزار و ششصد قدم تا تو | ژیلا.ح نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,458
پسندها
65,410
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
24
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #31
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nyx

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,458
پسندها
65,410
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
24
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #32
در مقابل کارن باید گفت:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم :unknw:


طاها و کارن::228:

نظر نمیدین :hanghead:کارن چقد حرف می‌زدنه سرمون رفت. :scare:تو قهوه تخم کفتر ریخته بودن شاید

جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nyx

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,458
پسندها
65,410
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
24
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #33
آنقدر به مسیر کارن چشم دوخت تا از دسترس دیدش خارج شد. موتوری چند بار برایش بوق زد. انگار بوق درست و حسابی هم نداشت. شاید هم بوقش سرما خورده بود. ترک موتور نشست و نفسش را فوت کرد.
- کجا برم داداش؟
به آمد و رفت ماشین‌ها چشم دوخته بود.
- قبرستون.
پسر هنوز قهوه را هورت می‌کشید. طاها چپ نگاهش کرد. یک لیوان کوچک کاغذی که بیشتر نبود! هنوز تمام نشده بود؟

پسر هم چرخیده بود و منتظر جرقه‌ای برای دعوا به نظر می‌رسید.
- نفهمیدم؟ قبرستون؟
قبل از آنکه لیچار بارش کند، تند گفت:
- بهشت زهرا. برو کرایه ات با منه دیگه.
هوفی کشید و سر دردناکش را به موتوری تکیه داد. انگار جریان برق در پیشانی‌اش رد و بدل می‌شد. سرش به گزگز افتاده بود. در عرض ده دقیقه ماشین‌های زیادی از کنارشان گذشتند. پراید، وانت،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nyx

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,458
پسندها
65,410
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
24
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #34
باد چند طره موی بیرون افتاده از کلاه‌شان را این طرف و آن طرف می‌کرد. روی دو تکه صخره‌ی فرسوده نشسته بودند. فضای کاملا کوهستانی که با سرمای زیادش هم‌خوانی داشت، نفس کشیدن را کمی سخت می‌کرد. چای نپتون در آن لیوان کاغذی بدجور زیر دهانشان مزه کرده بود. مثل اینکه با هر جرعه، گرما در بدنشان تزریق می‌شد.
- عاطی بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم مثل مامانم می‌شی. انگار من پنج سالمه تو هم شونصد سالته. یدونه از اون قند حبه‌ای ها بده به جای نصیحت کردن. نصف چایی رو بدون قند خوردم رفت. فلاسکت هنوز آب جوش داره؟
- چی‌کار کنم دیگه نخاله‌ی بیریخت خودمی. باید هوات رو داشته باشم. یه نصفه‌ای توش هست. بیا برات بریزم. ولی این لیوانه خیلی شل و ول شده نریزه رو دستت.
با انگشت دکمه‌ی سفید روی فلاسک را فشرد. لیوان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nyx

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,458
پسندها
65,410
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
24
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #35
سلام به روی ماهتون. :angel2: یلداتون مبارک:party2: و پر از خاطره های قشنگ باشه، کنار کسانی که دوستشون دارید بهترین لحظه ها رو ثبت کنین. :62: :1:
این هم پست یلدایی :63::105:یدونه دیگه هم داریم.




آسمان نگاهش را مثل میخ به هیبت موزون روبه‌رویش دوخته بود که با نزدیک شدنش، رنگ از چهره‌اش پرید. مثل اینکه یکباره تمام حس درون صورتش، روی زمین ریخته باشد. عاطفه کمی به سمت جلو خم شده بود و با چشم‌های بادامی ریز شده منتظر نگاه می‌کرد.
- همونه که داره میاد سمت ما؟
آسمان باد جمع شده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nyx

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,458
پسندها
65,410
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
24
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #36
بچه ها #۳۴ و #۳۳ رو کلا ادیت زدم تونستین دوباره بخونین


نگاهی به آسمان انداخت که با چشم‌های خون گرفته بالای سرش مثل اجل معلق ایستاده بود.
- نمی‌شینی خانوم کیانی؟ آسمان کیانی درسته؟ تو هم گوش بده. برات دوره می‌شه. بدردت می‌خوره. فکر کنم پایه‌ی ضعیفی داری.
گوشه‌ی لبش کش آمد. رگه‌های شیطنت در چشم‌های طاها دیده می‌شد.
آسمان لب پایینش را جمع کرد و نفس عمیقی کشید. کارشان گیر بود. نمی‌توانست بلبل زبانی کند. وگرنه عاطفه هزینه‌ی کلاس از دست رفته‌اش را دوبل از او می‌گرفت. دست مشت شده‌اش درست بالای کلاه مشکی طاها بود. طاها که سنگینی نگاه آسمان را حس کرده بود چرخید. بلافاصله آسمان با دست چانه‌اش را خاراند. به موقع دست مشت‌شده اش را به چانه‌اش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nyx

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,458
پسندها
65,410
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
24
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #37
در حال تایپ - رمان سِریت | جانان.م کاربر انجمن یک رمان
حیفه این رمان قشنگو معرفی نکنم هرچند احتمال زیاد خیلیاتون می‌خونیدش، و من میتونم پز بدم که رفیق این نویسنده خانومم :62:
باز میذارم از این به بعد پارت ها رو، ولی حواسم بهتون هستا. لایک کنین که بدونم کیا خوندن.

آسمان با نگاهی گنگ طاها را برانداز کرد و کوله‌اش را برداشت. برگشت و به عاطفه نگاه کرد. رد نگاهش را گرفت و به طاها رسید. سقلمه‌ای به پهلویش زد.
- کجا رو نگاه می‌کنی؟
عاطفه مردک چشم‌هایش را چرخاند و روی آسمان ثابت ماند. لب پایینش را بی اختیار جمع کرده بود. پس از دو ثانیه مکث گفت:
- واقعا به این یارو خورده بودی؟ همین استاده؟ سرش داد هم زدی؟
"چطوری دلت اومد؟" را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Nyx

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,458
پسندها
65,410
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
24
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #38
برج‌های چند طبقه مثل ماکت‌ به نظر می‌رسیدند و دریاچه‌ی مصنوعی از فاصله‌ای دور قابل دیدن بود. هر از گاهی صدای هیجان‌زده‌ی آسمان به گوش می‌رسید.
- آهای دیوونه، حواست به جلوت باشه مارو به کشتن ندی.
آسمان طبق عادت تای ابرویش را بالا انداخت و طناب‌ها را سفت کشید. بیشتر اوج گرفت و بالا رفت. بالاخره فرصتی برای تلافی پیدا کرده بود‌.
خنده‌هایش شدت گرفت. دیگر ملاحظه‌ی طاها را هم نمی‌کرد. اگر می‌توانست دست‌هایش را هم باز می‌کرد و چشم‌هایش را می‌بست؛ اما طاها دست و پایش را بسته بود. مثل راننده‌ها که باید هوای مسافرشان را داشته باشند. از فکر خودش بیشتر خندید. آن هم چه مسافری! یاد چهره‌ی سرخ شده از عصبانیت طاها افتاد. نفس عمیقی کشید که ریه‌هایش سوختند. باد با شدت زیادی به صورتشان می‌خورد. از پشت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nyx

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,458
پسندها
65,410
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
24
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #39

- خیلی خب، حالا وقتشه کم‌کم سرعتت رو بیاری پایین. اصلا عجله نکن، وقتی نزدیک زمین شدی خودت رو بکش بالا. کم‌کم قلقش دستت میاد.
طاها این را گفت و به محوطه‌ی جلویش چشم دوخت. بیش از نیم ساعت بود که روی هوا شناور بودند. طاها تجربه‌ی بیشتر از این‌ها را داشت؛ اما احتمالا حال دخترک بد می‌شد اگر بیشتر از آن بالا می‌ماند. گوشه‌ی لبش کج شده بود، بدون آنکه خودش هم متوجه شده باشد. از پرواز کردن بدون اینکه هدایت آن را به عهده داشته باشد، خوشش آمده بود. اهمیتی به فرد پشت سرش نمی‌داد. او هم یک رهگذر بود مثل تمام شاگردهای دیگر. بعد از مدت‌ها کناره‌گیری از تدریس، ناخواسته دوباره به همین سمت سوق یافته بود. احتمالا بعد از این هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nyx

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,458
پسندها
65,410
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
24
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #40
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Nyx

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 7)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا