- ارسالیها
- 328
- پسندها
- 4,687
- امتیازها
- 21,133
- مدالها
- 14
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #11
لوکان چندباره پلک زد. این یک مکانیزم غیرارادی بدنش بود تا بتواند سر و سامانی به افکارش دهد. نقضهایی میان کلام این پسر وجود داشت.
اول آنکه پسر با هیچفردی ارتباط نداشته که بتوان این نظریه را در نظر گرفت که کسی برای فاش نشدن رازش آنها را به قتل رسانده! به شدت در فکر فرو رفت و سؤال دومی که در به طرزی آزاردهنده در مغزش بالا و پایین میشد را از لوکاس پرسید:
- اشتباه کلامیت بوده یا نه نمیدونم، ولی چهارتا دوست قرار بوده به خونتون بیان و شب، سه نفری که اومده بودن کشته شدن؟! آخرش چند نفر اومدن خونتون؟! چهار یا سه نفر؟!
لوکاس نگاهش را با عجزی نهان از دیدگان لوکان ربود و پنجهاش را تا حدی که ماهیچههایش جان داشتند، مشت نمود. ابرو در هم فرو برد و گویا که حتی تفکر به آن موضوع به شدت...
اول آنکه پسر با هیچفردی ارتباط نداشته که بتوان این نظریه را در نظر گرفت که کسی برای فاش نشدن رازش آنها را به قتل رسانده! به شدت در فکر فرو رفت و سؤال دومی که در به طرزی آزاردهنده در مغزش بالا و پایین میشد را از لوکاس پرسید:
- اشتباه کلامیت بوده یا نه نمیدونم، ولی چهارتا دوست قرار بوده به خونتون بیان و شب، سه نفری که اومده بودن کشته شدن؟! آخرش چند نفر اومدن خونتون؟! چهار یا سه نفر؟!
لوکاس نگاهش را با عجزی نهان از دیدگان لوکان ربود و پنجهاش را تا حدی که ماهیچههایش جان داشتند، مشت نمود. ابرو در هم فرو برد و گویا که حتی تفکر به آن موضوع به شدت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش