• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان باداَفرَه | معصومه کاربر انجمن یک رمان

Masoome.e

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
12/1/24
ارسالی‌ها
151
پسندها
903
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
با شنیدنِ حرفش، باران چشمش افتاده به چهره‌ی شاهین، نفسی عمیق حبسِ سینه‌اش شد و در گوش‌هایش فقط صوتِ ضربان‌های کوبنده‌ی قلبش را شنید. خیره به چهره‌ی او و لبخندِ یک‌طرفه‌اش دستش را بالا آورده و اندکی ابروانش را از روی گیجی به هم پیچانده، جسمی که پشتِ گوشش جای گرفت را لمس کرد. سرِ انگشتانِ کشیده و ظریفش همان دم لطافتِ گلبرگِ سرخِ گلی را لمس کردند که دستِ شاهین پشتِ گوشش قرار داده و چون نگاهِ خیره‌ی او به خودش را دید، آبِ دهانی فرو داد. کششی کمرنگ، دوطرفه و تصنعی هم به لبانش بخشید. شاهین لبخند بر لب داشت و دستانش را فرو برده در جیب‌های نیم پالتوی مشکیِ تنش و در آنی اضطرابی زیرپوستی و نامحسوس را شکار کرده از نیم‌رُخی که باران با گردشِ سرش به سمتی دیگر برای چشمانِ قهوه‌ای روشنش گذاشته بود، حس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا