سلام دنبال اسم يك رمانم با شخصيت هاي شراره و جمشيد و فرهاد
داستان اين بود كه شراره و جمشيد با هم همكلاس بودن كه مجسمه سازي ميخوندن و با سفال شكل آدمارو درست ميكردن بعد فرهاد به جمشيد ميگه شراره و براي من خواستگاري كن و شراره و فرهاد با هم ازدواج ميكنن و بعد از فرهاد جدا ميشه بعد از سال ها باز جمشيدو ميبينه كه جمشيد توي اين همه سال تموم مجسمه هاي شراره رو ساخته و در نهايتم جفتشون ميميرن
داستان اين بود كه شراره و جمشيد با هم همكلاس بودن كه مجسمه سازي ميخوندن و با سفال شكل آدمارو درست ميكردن بعد فرهاد به جمشيد ميگه شراره و براي من خواستگاري كن و شراره و فرهاد با هم ازدواج ميكنن و بعد از فرهاد جدا ميشه بعد از سال ها باز جمشيدو ميبينه كه جمشيد توي اين همه سال تموم مجسمه هاي شراره رو ساخته و در نهايتم جفتشون ميميرن