نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مهسانوروزی

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
47
پسندها
154
امتیازها
503
مدال‌ها
1
  • #1,811
سلام دوستان
رمانی می‌خوام که اسمش رو نمیدونم
دختره فلجه و تا اونجایی که یادمه فکر کنم باباش سرایدار یه دکتر بوده... و این دختر شبا خواب یه پسر می‌بینه توی آتیش گرفتار شده و کمک می‌خواد و بعد پسره میاد جایی که دختره هس و بصورت اتفاقی همدیگه رو می‌بینن
مرد یخی هست فکر کنم
 
امضا : مهسانوروزی

رها1375

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
87
پسندها
74
امتیازها
178
مدال‌ها
1
  • #1,813
سلام دوستان
رمانی می‌خوام که اسمش رو نمیدونم
دختره فلجه و تا اونجایی که یادمه فکر کنم باباش سرایدار یه دکتر بوده... و این دختر شبا خواب یه پسر می‌بینه توی آتیش گرفتار شده و کمک می‌خواد و بعد پسره میاد جایی که دختره هس و بصورت اتفاقی همدیگه رو می‌بینن
رمان مرد یخی
 

sami1366

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
23
امتیازها
33
  • #1,814
سلام
یه رمانی خوندم در مورد دوستی یه دختر و پسر بود که دختر یه خواستگار پولدار توی فامیل داشت، اما نمی خواستش دانشگاه شهرستان قبول می شه و به دلایلی با دوست پسرش هم خونه می شه، پسره هم تلاش می کرده که پول جور کنه زودتر با دختره ازدواج کنه از اون طرف خواستگار پولدارش دختره و خانواداه اش رو تحت فشار گذاشته بود. فک کنم، بابای دختره در جریان دوستی اینا بود و بهم محرم بودن، تا اینکه خواستگاره جای دختره و رو پیدا می کنه و بهش ... می کنه، دختره هم که از ترس و ناامیدی فهمیدن موضوع توسط عشقش، پسره رو از خودش می رونه و دچار مشکلات روحی میشه، از اون طرف خواستگاره هم میذاره میره. مدتی می گذره و دوباره دختر قصه با پسری که دوسش داشته رو در روی هم قرار می گیرن، اما پسره حالا پولدار شده و فقط برای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ~HADIS~

Aabbcc

رو به پیشرفت
سطح
2
 
ارسالی‌ها
155
پسندها
176
امتیازها
728
مدال‌ها
3
  • #1,815
۱ رمان دیگه هم می خوام.

دختر و پسری همو دوست دارن‌. اسم دختره رزا یا نمی دونم شاید رز باشه و اسم پسره هم ساشا بود. رزا ۱ پسر خاله داره که عاشقشه. فکر کنم اسمش امیر بود. امیر رزا رو می کشونه رستوران یا کافی شاپ که به رزا بگه عاشقشه‌. وقتی به عشقش اعتراف میکنه رزا قبول نمی کنه و میگه که یکی دیگه رو دوست داره‌. اینا همینطوری دارن حرف میزنن که یهو ساشا می بینتشون و فکر بد میکنه و میزاره میره‌. رزا هم از‌پشت پنجره ساشا رو می بینه. وقتی میره دنبال ساشا که براش توضیح بده یهو تصادف میکنه و حافظه شو از دست میده. بعد از چند سال ساشا بر میگرده و رزا مجبور به ازدواج اجباری باهاش میشه‌. بعد از ازدواج هم ساشا هی اذیتش میکنه می خواد تقاص دل شکسته شو پس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

رها1375

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
87
پسندها
74
امتیازها
178
مدال‌ها
1
  • #1,816
سلام
یه رمانی خوندم در مورد دوستی یه دختر و پسر بود که دختر یه خواستگار پولدار توی فامیل داشت، اما نمی خواستش دانشگاه شهرستان قبول می شه و به دلایلی با دوست پسرش هم خونه می شه، پسره هم تلاش می کرده که پول جور کنه زودتر با دختره ازدواج کنه از اون طرف خواستگار پولدارش دختره و خانواداه اش رو تحت فشار گذاشته بود. فک کنم، بابای دختره در جریان دوستی اینا بود و بهم محرم بودن، تا اینکه خواستگاره جای دختره و رو پیدا می کنه و بهش ... می کنه، دختره هم که از ترس و ناامیدی فهمیدن موضوع توسط عشقش، پسره رو از خودش می رونه و دچار مشکلات روحی میشه، از اون طرف خواستگاره هم میذاره میره. مدتی می گذره و دوباره دختر قصه با پسری که دوسش داشته رو در روی هم قرار می...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

رها1375

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
87
پسندها
74
امتیازها
178
مدال‌ها
1
  • #1,817
۱ رمان دیگه هم می خوام.

دختر و پسری همو دوست دارن‌. اسم دختره رزا یا نمی دونم شاید رز باشه و اسم پسره هم ساشا بود. رزا ۱ پسر خاله داره که عاشقشه. فکر کنم اسمش امیر بود. امیر رزا رو می کشونه رستوران یا کافی شاپ که به رزا بگه عاشقشه‌. وقتی به عشقش اعتراف میکنه رزا قبول نمی کنه و میگه که یکی دیگه رو دوست داره‌. اینا همینطوری دارن حرف میزنن که یهو ساشا می بینتشون و فکر بد میکنه و میزاره میره‌. رزا هم از‌پشت پنجره ساشا رو می بینه. وقتی میره دنبال ساشا که براش توضیح بده یهو تصادف میکنه و حافظه شو از دست میده. بعد از چند سال ساشا بر میگرده و رزا مجبور به ازدواج اجباری باهاش میشه‌. بعد از ازدواج هم ساشا هی اذیتش میکنه می خواد تقاص دل شکسته شو پس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Kalŏn

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,960
پسندها
41,924
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
  • مدیر
  • #1,818
یه رمان که اسم دختره ستاره بود و خواهرش توی یه روستا با ارباب اونجا ازدواج کرده بوده و کشته میشه. و ستاره برمیگرده که انتقامش رو بگیره. با دوستش آناهیتا. فکر میکنم اسم ارباب روستا یا برادرش هم ساشا بود. اگه اشتباه نکنم.
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,960
پسندها
41,924
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
  • مدیر
  • #1,819
امضا : Kalŏn

رها1375

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
87
پسندها
74
امتیازها
178
مدال‌ها
1
  • #1,820
یه رمان که اسم دختره ستاره بود و خواهرش توی یه روستا با ارباب اونجا ازدواج کرده بوده و کشته میشه. و ستاره برمیگرده که انتقامش رو بگیره. با دوستش آناهیتا. فکر میکنم اسم ارباب روستا یا برادرش هم ساشا بود. اگه اشتباه نکنم.
عشق ارباب
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Kalŏn
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا