متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

☆زهرا بانو☆

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
297
امتیازها
1,683
مدال‌ها
3
سن
22
  • #4,401
رمان بعدی دختریه که بی پول و یادم‌ نیست که چطور با پسر داستان آشنا میشه ولی بعدش پسر تو مجتمعی که شرکتش هست واحدی که انبار شرکت بود رو میده دختر واسش لباس میخره و منشی شرکتش میکنه دختر هم کم کم درسش رو میخونه کنکور میده و یک رشته ی خیلی خوب قبول میشه
سلام نمیدونم نمیدونم درست میگم یا نه
رمان همیشه یکی هست
 
امضا : ☆زهرا بانو☆
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Sirius

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
15
پسندها
26
امتیازها
40
  • #4,402
سلام رمانی که دنبالش میگردم خلاصش اینه
یه دختره و پسره نامزدن (دختردایی،پسرعمه)ولی پسره راضی نیست (در صورتی که خودش هم به دختر داییش علاقه داشته) مکانیکه و چون زن داداشش از کار خانواده اونا راضی نبوده پسره فکر میکرد که نامزدش هم راضی نباشه در ضمن پسره گاهی اوقات تو غسالخونه هم کار میکرده
سلام....فک کنم ازدواج به سبک سادگی بود.
 

Sirius

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
15
پسندها
26
امتیازها
40
  • #4,403
سلام دنبال یه رمانی هستم که دختره اول خدمتکار پسره بوده بعد موهاش فر ریز مشکی بوده بعد پسره دختررو هی مسخره میکرده بخاطر موهاش بعد که باهم خوب میشن و ازدواج میکنن اون دختر قبلیه که پسره دوسش داشته هی میومده تو مراسمای این دوتا بعد اعصاب دختره خرد میشده بعد یه تیکه بود که تولد پسره بود بعد دختره ایکس باکس خریده بود بعد اون دختر قلیه که پسره قبلا دوسش داشته برا پسره کادو تولد کتاب حافظ میخره چون میدونسته که چقد دوس داره بعد دختره کلی ناراحت میشه کسی اسم این رمانو یادش نمیاد؟ واقن کلافه شدم اسمش یادم نمیاد
رمان همسایه من بود
 

Sirius

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
15
پسندها
26
امتیازها
40
  • #4,404
سلام دوستان من چند وقت پیش یه رمان خوندم که دختره با پسر عموش بدون عشقی ازدواج میکنه ولی تصادف میکنن و دختره نابینا میشه ولی بعد برادر دوستش هزینه جراحی رو میده و عمل میکنه آخر با برادر دوستش ازدواج میکنه
رمان پرستش
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Sirius

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
15
پسندها
26
امتیازها
40
  • #4,405
سلام دنبال یه رمانم ک نه اسمش یادمه نه اسم شخصیتاش
درباره دختریه ک یه شبه کل خانوادشو تو خواب میکشن ولی این اتفاقی زنده میمونه و پلیس بخاطره اینکه ازش محافظت کنه و بتونه بفهمه اون قتل خانوادگی کاره کی بوده میفرستش خونه یکی از پلیسایی ک روی این پرونده کار میکرده ک هم مجرد بوده هم با مادرش زندگی میکرده و کم کم بهم علاقه مند میشن ولی اون اوایل دختره مشکل عصاب پیدا کرده و پسره هم عصا قورت دادس اگر اشتباه نکنم اسم پسره محمده ممکنه کمکم کنید اسم رمانو پیدا کنم ممنون
اگه پیداش کردی لطفا به منم اسمشو بگو
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Sirius

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
15
پسندها
26
امتیازها
40
  • #4,406
سلام دوستان
من دنبال یه رمانم که یه دختر میره تویه خونه بخاطر پایان نامش خدمتکاری بعد نوه همین پیرزنه پلیس وواسه عملیاتشون به یه دختر نیاز داره دختره هم پشت در اتاقش اتفاقی متوجه میشه وبه پسره میگه من قبول میکنم اما در عوض ازت میخوام که کل عنلیات در اختیار من قرار بدی چون میخوام پایان ناممو بنویسم بعدش باهم ازدواج میکنن واز اونحا میرن بعد یه شب دختره حامله میشه دست اخرهم عاشق هم میشن وباهم میمونن

کسی اسمشو میدونه؟؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Sirius

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
15
پسندها
26
امتیازها
40
  • #4,407
سلام دوستان
دنبال یه رمانم که درباره یه دخترست به اسم نسترن که دانشگاه تو شمال قبول میشه و با دختری به اسم پریسا آشنا میشه که برادرش به نام پرهام پلیسه و توی یه باند قاچاق آدم نفوذ کرده و نسترن هم درگیر میشه و پرهام اونو میاره خونه خودش تا مخفی بشه و نکشنش و بعد این دو تا به خواست پدر نسترن با هم ازدواج می کنن
ممنون میشم اگه کسی اسمشو می دونه کمک کنه
لطفا اگه اسمش وپیدا کردی به منم بگو
 

Fariba aaa

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
165
پسندها
195
امتیازها
728
مدال‌ها
2
  • #4,408

Samieh1270

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
192
امتیازها
668
مدال‌ها
2
  • #4,409
سلام رمانی که دنبالش میگردم خلاصش اینه
یه دختره و پسره نامزدن (دختردایی،پسرعمه)ولی پسره راضی نیست (در صورتی که خودش هم به دختر داییش علاقه داشته) مکانیکه و چون زن داداشش از کار خانواده اونا راضی نبوده پسره فکر میکرد که نامزدش هم راضی نباشه در ضمن پسره گاهی اوقات تو غسالخونه هم کار میکرده
رمان به همین سادگی
 

Zahra M.

نو ورود
سطح
5
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
495
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
  • #4,410
سلام
خلاصه رمان اینه
رمان از جایی شروع میشه که چند نفر میان تو یه خونه کل خانوادرو میکشن چون شاهد قتل بوده پدر خانواده فقط یه دختر زنده میمونه اونم تو بیمارستان دیوونه میشه چندبار خودکشی میکنه.اون ادما هم دنبال دختره هسن تا بکشنش واسه همینم میره خونه پلیس پرونده اخرشم عاشق هم میشن
هرکی اسمشو میدونه لطفا بهم بگه...
شاید اسمش《 پشتم باش》 هست
 
امضا : Zahra M.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا