- ارسالیها
- 2,214
- پسندها
- 26,278
- امتیازها
- 51,373
- مدالها
- 45
- نویسنده موضوع
- #1
- نام رمان :
- اعجاز همین است، مرگی برای لبخند!
- نام نویسنده:
- فاطمه اسدیان
- ژانر رمان:
- #تراژدی #فانتزی
«به نام خالق حق»
کد رمان: 5325
ناظر:
Armita.sh
تگ: برگزیده

خلاصه:
همه چیز از همان آسانسور آغاز شد؛ آسانسوری که بسان معجزه ظاهر شد و راه حلی شد بر همهی برهانهای اثبات نشدهمان.
درست زمانی که نیاز داشتم به دیدنت، آسانسور آمد؛ من و تو را درگیر کرد و برهانمان دیگر برهان نبود، زیبا شده بود این اواخر که رسیده بودیم به یکدیگر.
سخن نویسنده:
سلام. خب این دومین رمان آنلاین هست که استارت نوشتنش رو زدم و همش از یک فکر و خواب شروع شد. اینم بگم که با دیدن کلمهی آسانسور...
کد رمان: 5325
ناظر:

تگ: برگزیده

خلاصه:
همه چیز از همان آسانسور آغاز شد؛ آسانسوری که بسان معجزه ظاهر شد و راه حلی شد بر همهی برهانهای اثبات نشدهمان.
درست زمانی که نیاز داشتم به دیدنت، آسانسور آمد؛ من و تو را درگیر کرد و برهانمان دیگر برهان نبود، زیبا شده بود این اواخر که رسیده بودیم به یکدیگر.
سخن نویسنده:
سلام. خب این دومین رمان آنلاین هست که استارت نوشتنش رو زدم و همش از یک فکر و خواب شروع شد. اینم بگم که با دیدن کلمهی آسانسور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر