متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

مطلوب رمان خون کور: بال‌های سقوط | کورویامی کاربر انجمن یک رمان

نظرتون راجع به رمان؟

  • عالی

    رای 5 71.4%
  • خوب

    رای 1 14.3%
  • متوسط

    رای 0 0.0%
  • افتضاح

    رای 0 0.0%
  • شخصیت مورد علاقه‌تون؟

    رای 0 0.0%
  • ریجس

    رای 2 28.6%
  • سیریوس

    رای 0 0.0%
  • میکایلا

    رای 0 0.0%
  • مارکوس

    رای 0 0.0%
  • هکتور

    رای 0 0.0%
  • هریس

    رای 0 0.0%
  • گاجوتل

    رای 0 0.0%
  • آکامه

    رای 0 0.0%
  • کیتو

    رای 0 0.0%
  • رانمارو

    رای 0 0.0%
  • هانا

    رای 0 0.0%
  • دیدارا

    رای 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    7

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
690
پسندها
3,744
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #41
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
690
پسندها
3,744
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #42
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
690
پسندها
3,744
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #43
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
690
پسندها
3,744
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #44
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
690
پسندها
3,744
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #45
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
690
پسندها
3,744
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #46
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
690
پسندها
3,744
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #47
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
690
پسندها
3,744
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #48
ریجس با قدم‌هایی آرام و مطمئن سمت کلبه بازگشت. مانند همیشه تیشه را در گوشه‌ی دیوار بیرون خانه نهاد. عصای بلند را کنار آستان در چوبی گذاشت. چند ضربه به در زد و وارد شد. با دیدن یک دختر نوجوان در کنار اریا مثلاً کمی شوکه شد:
- آم... سلام. من برگشتم خونه.
دو لبخند زیبا روی صورت روباه‌گونه‌ی ساحره‌ها نشست. اریا با لطافت نزدیک ریجس شد و لبخندش را حفظ کرد:
- اوه عزیزم برگشتی؟
به سبد پری که ریجس آورد خیره ماند:
- مثل همیشه تا لبه سبد پر شده میاری.
ریجس با لبخندی درخشان‌تر جواب داد:
- چون تو ازم خواستی. هر چی که نیاز داشته باشی حتی اگه لبه‌ی دنیا باشه برات میارم.
اریا به شیرینی خندید و آهسته صورت ریجس را نوازش نمود:
- تو خیلی مهربونی عزیزم.
به ایسل نگاه کرد و گفت:
- اون ایسل هست. خواهرزاده‌امه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
690
پسندها
3,744
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #49
چهار سال بعد

ریجس با نفس‌نفس دلو را در چاه انداخت و آخرین سطل را بالا کشید. حس می‌کرد که جانش در حال بالا آمدن است. در این یک هفته‌ی آخر مانده به روز تولدش، حس مریضی داشت. بدنش داغتر از حد عادی بود. دمای بدنش به حد دمای بدن انسان‌ها رسیده بود و مدام عرق می‌کرد. جادو در درونش بیداد می‌نمود و همانند جزر و مد دریا می‌خواست ساحل جسمش را بشکند و شورش کند.
به آسمان تاریک نگاهی انداخت. اولین دانه‌های برف زمستانی شروع به نشستن کرده بودند. ریجس مریض و بدحال، یولیان را به یاد آورد. یولیان به او گفت که با اولین برف زمستان صدای جیغ به دنیا آمدنش را شنیده است. ریجس به زحمت بشکه را برداشت. قوای بدنی‌اش پایین آمده بود. بشکه را با نفس‌هایی خشن مانند گراز وحشی به ایوان رساند. آب چند بار شتک زد و روی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
690
پسندها
3,744
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #50
وقتی که به سطح زمین رسید، لایه‌ای از برف روی زمین نشسته بود. مستقیم سمت بلکی رفت.بلکی با شنیدن صدای پای ریجس سرش را بالا آورد. ریجس گوشت زهرآلود را برای بلکی انداخت. گرگینه در هوا گوشت را قاپید و با لقمه‌های بزرگ فرو داد. ریجس مطمئن شد که گرگینه تا تکه‌ی آخر را بخورد. زهر ترکیبی باعث می‌شد که قربانی احساس خواب‌آلودگی کند و در نهایت بدون آنکه خودش بفهمد جان بدهد.
ریجس سراغ چاه رفت و دستان خون‌آلودش را شست. قدم‌های خواب‌آلودش را سمت کلبه کشید. در را که باز کرد هرم گرما حس خوبی به جان خسته‌اش می‌بخشید. شاید بهتر است بگوییم گرما همراه خون اریا برایش جذاب‌تر بود. وارد خانه شد. ایسل در گوشه‌ای مشغول مطالعه بود. با دیدن ریجس لبخندی زد:
- خوش اومدی ریجس!
اما چشمانش مانند چشمان یک شکارچی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 7)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا