- تاریخ ثبتنام
- 31/10/20
- ارسالیها
- 579
- پسندها
- 4,716
- امتیازها
- 21,973
- مدالها
- 13
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #91
بعدا که آبا از آسیاب افتاد، اون روی سگم رو نشونش میدادم و حسابم رو باهاش تصویه میکردم. و اگه نقشهام جواب نداد، میرفتم سراغ پلن B! آزمایش دیانای برای همین روزها بود دیگه. با سند و مدرک اثبات میکردم نطفه از من نیست و دهن تکتکشون رو میبستم. مجبورشون میکردم عرق شرم رو از روی پیشونیشون پاک کنن و با ندامت و سر در گریبان طلب بخشش کنن. منم شاید بزرگی میکردم و میبخشیدمشون! هنوز تصمیم نگرفته بودم که میخوام ببخشمشون یا نه.
راننده ما رو دقیقا دم خونه پیاده کرد. از اون جایی که خودم رو محق میدونستم، با همون سر بانداژ شده جلوتر از خاله طوبی، سینهام رو جلو دادم و چندبار با کفِ دستی که سالم بود به در آهنی کوبیدم.
مدتی طول کشید تا لخلخ کردن دمپاییهای نفیسه رو بشنوم. در از...
راننده ما رو دقیقا دم خونه پیاده کرد. از اون جایی که خودم رو محق میدونستم، با همون سر بانداژ شده جلوتر از خاله طوبی، سینهام رو جلو دادم و چندبار با کفِ دستی که سالم بود به در آهنی کوبیدم.
مدتی طول کشید تا لخلخ کردن دمپاییهای نفیسه رو بشنوم. در از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش