- ارسالیها
- 534
- پسندها
- 4,218
- امتیازها
- 17,273
- مدالها
- 13
- نویسنده موضوع
- #71
تمسخر کلامش سُقلمهای بود به ذهن کند شدهام. دستی به پیشانی کشیدم. هنوز صورتم داغ بود و تمرکز لعنتی را نداشتم. به سختی جملات را پشت هم ردیف کردم:
- اومدم از خاله یه مقدار کاهو بگیرم. هر چی در زدم کسی جواب نداد، گفتم شاید خاله و عمو خواب باشن.
- بعدشم یه راست اومدی اتاق من!
- صدا شنیدم، کنجکاو شدم.
- آها! فکر کردم شاید اومدی دوباره ازم فیلم بگیری به دوستات نشون بدی. آخه تو محل که راه میرم همه پسرا با دست منو نشون میدن.
ابتدا متوجه منظورش نشدم. چهره گیجم را که دید، پوزخندی زد و گفت:
- حالت خوب نیست نه؟ به قول خاتون دوباره رفتی پی نجسی؟ عمو مصطفی هی میگفت این پسره دائمالخمره، حالا با دوتا چشام دیدم!
پوزخند که زد، ردیف دندانهایش دیده شد. دندانهایش چطور انقدر سفید و...
- اومدم از خاله یه مقدار کاهو بگیرم. هر چی در زدم کسی جواب نداد، گفتم شاید خاله و عمو خواب باشن.
- بعدشم یه راست اومدی اتاق من!
- صدا شنیدم، کنجکاو شدم.
- آها! فکر کردم شاید اومدی دوباره ازم فیلم بگیری به دوستات نشون بدی. آخه تو محل که راه میرم همه پسرا با دست منو نشون میدن.
ابتدا متوجه منظورش نشدم. چهره گیجم را که دید، پوزخندی زد و گفت:
- حالت خوب نیست نه؟ به قول خاتون دوباره رفتی پی نجسی؟ عمو مصطفی هی میگفت این پسره دائمالخمره، حالا با دوتا چشام دیدم!
پوزخند که زد، ردیف دندانهایش دیده شد. دندانهایش چطور انقدر سفید و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر