ای لقای تو جواب هر سوالاگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پريشان و دست كوته ماست
از مشت غبار ما صد ناله برانگیزیاگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است
از مكافات عمل غافل مشواز مشت غبار ما صد ناله برانگیزی
نزدیک تر از جانی با خوی کم آمیزی
در موج صبا پنهان دزدیده بباغ آئی
در بوی گل آمیزی با غنچه در آویزی
آهوان را هر نفس از تیر ها فریادهاستاز مكافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد جو ز جو
انگار من از جای بریدهی زخمی در تن تو روییدهامآهوان را هر نفس از تیر ها فریادهاست
لیک صحرا پر زِ بانگ خنده صیادهاست
گل به غارت رفت و چشم باغبان در خون نشست
بس که از جور خزان بر باغها بیداد هاست
ای دوست غم تو سربه سر سوخت مراانگار من از جای بریدهی زخمی در تن تو روییدهام